Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 151 (8 milliseconds)
English	Persian
civil affairs	امور غیرنظامیان
civil affairs	عملیات مردم یاری
Other Matches
To probe someones affairs . To pry into someones affairs .	تو کوک (کار ) کسی رفتن
affairs	کار
affairs	امر
affairs	کاروبار عشقبازی
Please let me in on your affairs .	لطفا" مرا در کارهایتان واردکنید
personal affairs	امور شخصی
mundane affairs	اموردنیوی
public affairs	روابط عمومی
Our affairs are shaping well.	کارها داردسروصورت می گیرد
state affairs	امور مملکتی
statement of affairs	وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
to i. with qnother's affairs	درکاردیگری مداخله کردن
love affairs	سر وسرعاشقانه
love affairs	عشق وعاشقی
mundane affairs	کارهای این جهان
love affairs	معاشقه
foreign affairs	اموربیگانگان
financial affairs	امور مربوط به مالیه
interior affairs	کارهای درونی
To sort out ones affairs	بکارهای خود سر وصورت دادن
interior affairs	امور داخلی
state of affairs	شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
current affairs	رویدادهایاجتماعی و سیاسی
financial affairs	امور مالی
foreign affairs	امورخارجه
to pry into a person affairs	فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to pry into a person affairs	در کارهای کسی فضولی کردن
charge d'affairs adinterim	کارداری که نیابتا" یا وکالتا"عمل میکند
minister for foreign affairs	وزیر امور خارجه
actual state of affairs	اوضاع فصلی
actual state of affairs	اوضاع کنونی
actual state of affairs	وضع فعلی
minister of foreign affairs	وزیر امور خارجه
principal centre of affairs	مرکز مهم امور
ministry of foreign affairs	وزارت امور خارجه
Our affairs make no headway.	کارهایمان پیش نمی رود
Dont meddle in my affairs .	درکارهای من فضولی نکن
secretary of state for home affairs	وزیر کشور
Ministry of Labor and Social Affairs .	وزارت کار ؟ امور اجتماعی
secretary of state for foreign affairs	وزیر امور خارجه
secretary of state for home affairs	وزیر امورداخله
To put ones nose into other peoples affairs .	درکار دیگران فضولی کردن
Do not entrust great affairs to the small. <proverb>	به خردان مفرماى کار درشت .
The ministry of economic affairs and finance	وزارت امور اقتصاد و دارایی
secretary of state for foreign affairs	وزیرخارجه
to put one's affairs in order [to settle one's business]	تکلیف کار خود را روشن کردن
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.	کارها را قبضه کردن
civil	شخصی
civil	غیرنظامی
civil	مدنی
civil	حقوق
civil	داخلی حقوقی
civil	درونی
civil	کشوری
civil	خدمات شهری
civil	شهری
civil	غیر نظامی
civil twilight	شفق و فلق غیرنظامی
civil time	زمان عرفی
civil procedure	اصول محاکمات حقوقی
civil partnership	شرکت مدنی
civil procedure	ایین دادرسی مدنی
civil time	ساعت معمولی
civil proceedings	اقدامات حقوقی
civil services	خدمات دولتی
civil time	ساعت محلی
civil works	امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
civil wrong	خطای مدنی
civil disobedience	مقاومت منفی و مسالمت آمیز
civil marriages	ازدواج محضری
civil defence	موسسهآموزشدهندهمهارتهایرزمی
civil divorce	موسسهایکهجنبهایالتیدارد
liberty civil	ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
civil marriage	ازدواج محضری
code civil	قانون مدنی
civil year	سال عرفی
civil disobedience	نافرمانی شهروندان
civil servant	مستخدم دولتی
civil engineering	مهندسی راه و ساختمان
civil engineering	مهندسی ساختمان
civil war	جنگ داخلی
civil wars	جنگ داخلی
Civil Service	خدمات کشوری
Civil Service	خدمات اجتماعی
civil rights	حقوق مدنی
civil rights	حقوق اجتماعی
civil liberties	ازادی مدنی
civil liberty	ازادی مدنی
civil law	حقوق مدنی
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
civil action	دعوی مدنی
civil advisor	مستشار غیرنظامی
civil engineers	مهندس شهرسازی
civil servant	مستخدم یا کارمند دولت
civil servants	مستخدم کشوری
civil servants	مستخدم دولتی
civil servants	مستخدم یا کارمند دولت
civil engineer	مهندس راه وساختمان
civil engineer	مهندس راه و ساختمان
civil engineer	مهندس ساختمان
civil engineer	مهندس شهرسازی
civil servant	مستخدم کشوری
civil engineers	مهندس راه وساختمان
civil engineers	مهندس راه و ساختمان
civil engineers	مهندس ساختمان
civil advisor	مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
civil aircraft	هواپیمای غیر نظامی
civil department	تشکیلات کشوری
civil defense	پدافند ازمناطق شهری
civil disturbances	اغتشاشات داخلی
civil disturbances	اغتشاشات غیرنظامی
civil injury	خسارت مدنی
civil injury	اضرار مدنی
civil liability	ضمان
civil liability	مسئوولیت مدنی
civil litigation	دادرسی مدنی
civil low	حقوق مدنی
civil low	سیستم حقوقی رم باستان
civil defense	پدافند غیر نظامی
civil code	قانون مدنی
civil appropriation	اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
civil death	محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation	محرومیت از حقوق مدنی
civil censorship	سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civil defense	دفاع غیر نظامی
civil military relations	روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
Deprivation of ones civil rights .	محرومیت از حقوق مدنی
civil nuclear powers	کشوردارای قدرت اتمی
Civil Aviation Organization	سازمان هواپیمایی کشور
civil court division	بخش دادگاه مدنی
civil servant [British E]	کارمند دولت
civil military action	عملیات مردم یاری
civil procedure code	قانون ایین دادرسی مدنی
riot and civil commotion	اعتصاب و تظاهرات
civil defence service	خدمات کشوری
civil nuclear powers	کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
entitle to civil rights	متمتع از حقوق مدنی
civil engineering contractor	مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
civil engineering works	بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
civil damage assessment	ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
civil military action	عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
law of civil procedure	ائین دادرسی مدنی
Keep a civil tongue in your head.	حرف دهنت رابفهم
principle of civil litigation	ایین دادرسی مدنی
civil status office	دفتر سجل و احوال
principle of civil litigation	اصول محاکمات مدنی
civil reserve air fleet	گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
assistant chief of staff,g(civil affair	معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.	وزارت امور خارجه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com