Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
civil nuclear powers
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
civil nuclear powers
کشوردارای قدرت اتمی
Other Matches
the three powers
قوای ثلاثه
powers
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers
حذف توان کامپیوتر
powers
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers
توقف منبع تغذیه الکتریکی
powers
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powers
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
powers
قدرت نیرو
powers
شدت
powers
توانایی
powers
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
the powers
دولتهای بزرگ
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers
خاموش کردن یک وسیله
powers
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers
توان از دست رفته
powers
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers
انرژی
powers
قوه
powers
راندن
powers
توان
powers
نیرو
powers
توان برقی
powers
زور بکاربردن
powers
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
powers
قدرت دیدذره بین
powers
اقتدار سلطه نیروی برق
powers
برق
powers
توان نیرو
powers
برتری
powers
قدرت
powers
زور
powers
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers
دولت
powers
اقتدار و اختیار
powers
قوه یا توان
powers
درشت نمایی قدرت دوربین
powers
برقی
powers
دستگاه برقی
the belligernt powers
دولتهای درحال جنگ
division of powers
تفکیک قوا
o merciful powers
ای خدایان بخشنده
the belligernt powers
دول متحارب
mechanical powers
غرغره چرخ
mechanical powers
گوه
full powers
اختیارات تام
give powers
به کسی وکالت دادن
monrovia powers
اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
monrovia powers
قدرتهای مونروویا
mandatory powers
اختیارات دولت قیم
mechanical powers
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
To have full powers.
اختیارات کامل داشتن
hostile powers
دول متخاصم
to delegate one's powers to somebody
اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن
[اصطلاح رسمی]
nuclear
مغزی
nuclear
مربوط به اتمی
nuclear
اتمی
nuclear
هستهای
non-nuclear
ناوابسته به اتم و نیروی اتمی
non-nuclear
غیراتمی
non-nuclear
نااتمی
give soneone powers
به کسی وکالت دادن
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
principle of separation of powers
اصل تفکیک قوا
the active powers of the mind
قوای عامله متحر
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
nuclear power
انرژی هستهای
nuclear power
نیروی هستهای
nuclear pile
پیل هستهای
nuclear particle
هستک
nuclear magneton
مگنتون هسته
nuclear number
عدد هستهای
nuclear fusion
همجوشی هستهای
nuclear fusion
گداخت هستهای
nuclear parity
همطرازی اتمی
nuclear fusion
گداز هستهای
nuclear fusion
ذوب هستهای
nuclear fission
شکافت هستهای
nuclear parity
قدرت اتمی یکسان
nuclear number
عدد جرمی
nuclear technology
تکنولوژی هستهای
nuclear charge
بار هسته
nuclear chemistry
شیمی هستهای
nuclear configuration
ترکیب هستهای
nuclear corrosion
فرسایش هستهای
nuclear detector
اشکارساز هستهای
nuclear dud
بمب عمل نکرده اتمی
nuclear electricity
الکتریسیته هستهای
nuclear electron
الکترون هسته
nuclear energy
انرژی هستهای
nuclear engineering
تکنولوژی هستهای
nuclear equipoise
گلوله اتمی ممنوعه
nuclear equipoise
گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
nuclear fission
انشقاق هستهای
nuclear forces
نیروهای هستهای
nuclear cell
پیل اتمی
nuclear reaction
فرایند هستهای
nuclear submarine
زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
nuclear transformation
تبدیل هستهای
nuclear warfare
جنگ اتمی
nuclear warfare
میدان جنگ اتمی
nuclear family
خانواده هستهای
nuclear families
خانواده هستهای
nuclear reactors
واکنشگاه هستهای
nuclear reactors
راکتور هستهای
nuclear reactors
پیل اتمی
nuclear reactor
راکتور هستهای
nuclear reactor
پیل اتمی
nuclear structure
ساختار هستهای
nuclear strike
تک هستهای
nuclear whorl
پیچهستهای
nuclear membrane
عضوهستهای
nuclear winter
زمستان اتمی
nuclear radiation
تشعشع هستهای
nuclear radius
شعاع هسته
nuclear reactor
واکنشگاه هستهای
nuclear reaction
واکنش هستهای
nuclear size
اندازه هسته
nuclear stalemate
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nuclear strike
تک اتمی
nuclear-free
مکانیکهدرآناستفادهازسلاحوانرژیهستهایقدغنباشد
civil
خدمات شهری
civil
شهری
civil
شخصی
civil
غیر نظامی
civil
مدنی
civil
کشوری
civil
درونی
civil
داخلی حقوقی
civil
حقوق
civil
غیرنظامی
nuclear binding energy
انرژی اتصال هستهای
nuclear power station
نیروگاه هسته ای
nuclear power plant
نیروگاه هسته ای
nuclear power station
نیروگاه هستهای
nuclear power production
تولید انرژی هستهای
nuclear power plant
تاسیسات انرژی هستهای
nuclear boiler room
اتاقکمولدبخارهستهای
nuclear powered submarine
submarine nuclear
nuclear biological chemical
شیمیایی میکربی هستهای
nuclear magnetic resonance
تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
nuclear fusion energy
انرژی ذوب هستهای
attack nuclear carrier
ناو هواپیمابر افندی هستهای
effective nuclear charge
بار موثر هسته
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
civil liberties
ازادی مدنی
civil rights
حقوق اجتماعی
civil rights
حقوق مدنی
Civil Service
خدمات اجتماعی
civil wars
جنگ داخلی
civil engineering
مهندسی ساختمان
civil engineering
مهندسی راه و ساختمان
civil war
جنگ داخلی
civil law
حقوق مدنی
civil aircraft
هواپیمای غیر نظامی
civil affairs
عملیات مردم یاری
civil affairs
امور غیرنظامیان
civil advisor
مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
civil advisor
مستشار غیرنظامی
civil liberty
ازادی مدنی
civil action
دعوی مدنی
civil action
دعوی مدنی یا حقوقی
civil degradation
محرومیت از حقوق مدنی
civil low
حقوق مدنی
civil disobedience
مقاومت منفی و مسالمت آمیز
civil engineer
مهندس ساختمان
civil engineer
مهندس راه و ساختمان
civil engineer
مهندس راه وساختمان
civil servants
مستخدم یا کارمند دولت
civil disobedience
نافرمانی شهروندان
civil servants
مستخدم دولتی
civil servants
مستخدم کشوری
civil servant
مستخدم یا کارمند دولت
civil servant
مستخدم دولتی
civil divorce
موسسهایکهجنبهایالتیدارد
civil defence
موسسهآموزشدهندهمهارتهایرزمی
civil marriage
ازدواج محضری
civil marriages
ازدواج محضری
civil engineers
مهندس شهرسازی
civil engineers
مهندس ساختمان
civil engineers
مهندس راه و ساختمان
civil engineers
مهندس راه وساختمان
civil engineer
مهندس شهرسازی
civil servant
مستخدم کشوری
liberty civil
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
civil liability
مسئوولیت مدنی
civil litigation
دادرسی مدنی
Civil Service
خدمات کشوری
civil low
سیستم حقوقی رم باستان
civil partnership
شرکت مدنی
civil procedure
اصول محاکمات حقوقی
civil procedure
ایین دادرسی مدنی
civil proceedings
اقدامات حقوقی
civil services
خدمات دولتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com