English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English Persian
clearing operations عملیات مین روبی
clearing operations عملیات پاک کردن مین
Other Matches
clearing نقل وانتقال بانکی
clearing تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearing تبرئه
clearing تسویه
clearing تهاتر بانکی
clearing تسطیح
clearing تسویه تسطیح
clearing مکان مسطح
clearing جمع کردن
clearing پاک کردن
clearing تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing بوته کنی
clearing سترده
clearing out [of a place] تخلیه [فضایی]
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
clearing block قطعه بازدارنده
clearing block قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
clearing iron جاده پاک کن
clearing iron سنگ پس زن
clearing of jungle پاکسازی جنگل
clearing outwards اعلامیه خروج کشتی
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
clearing station پست تخلیه بیماران
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
clearing out [of a place] اخراج [از مکانی]
clearing house اطاق پایاپای
clearing house دفتر تسویه حساب
clearing house شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing house اتاق تهاتر
clearing house قسمت تهاتر دربانکها
clearing houses اطاق پایاپای
clearing house شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses دفتر تسویه حساب
clearing banks بانک پس انداز
clearing houses قسمت تهاتر دربانکها
clearing houses اتاق تهاتر
clearing houses شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing bank بانک پس انداز
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
crest clearing graph نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
paying off [clearing off] [repayment] بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
market clearing price قیمت تعادل در بازار
clearing and switch buying توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
operations نحوه استفاده ازدستگاهها
f.of operations حوزه عملیات
operations عملیات
night operations عملیات شبانه
operations detachment قسمت مسئول عملیات
operations code رمز عملیاتی
operations code کد عملیاتی
formal operations عملیات صوری
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
logical operations عملیات منطقی
maritime operations عملیات دریایی یا ناوگانی
operations analysis تجزیه و تحلیل عملیات
operations detachment عنصرعملیات رسد عملیات
operations personal پرسنل عملیات
theater of operations صحنه عملیات
terminal operations عملیات اسکلهای
stability operations عملیات تامین ثبات داخلی
stability operations عملیات ارام سازی
special operations عملیات مخصوص یا ویژه
radiological operations عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
psychological operations عملیات روانی
over the beach operations عملیات کرانهای
over the beach operations عملیات ساحلی
operations room centre combatinformation: syn
terminal operations عملیات بارانداز
operations room اتاق عملیات
operations research تحقیق در عملیات
operations research تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
Military operations. عملیات نظامی
flight operations عملیات پرواز
concept of operations تدبیر عملیات
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
combat operations مرکز عملیات رزمی
air operations عملیات هوایی
chemical operations عملیات شیمیایی
building operations عملیات ساختمانی
air operations میز ردنگاری هوایی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of operations پایگاه عملیات
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
airmobile operations عملیات هوارو
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
concept of operations روش اجرای عملیات
concrete operations عملیات عینی
deputy for operations معاونت عملیات
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
denial operations عملیات ممانعتی
airmobile operations عملیات متحرک هوایی
covert operations عملیات پنهانی
covert operations عملیات مخفی
continuity of operations مداومت عملیات
continuity of operations تسلسل عملیات
air area operations عملیات منطقه هوایی
air ground operations عملیات مشترک زمینی وهوایی
aerospace projection operations بالای منطقه عملیات
the four basic arithmetic operations چهار عمل اصلی [ریاضی]
Counter – espionage operations k. عملیات ضد جاسوسی
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
data transfer operations عملیات انتقال داده
open market operations عملیات بازار ازاد
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
computer operations manager مدیر عملیات کامپیوتر
chief of naval operations فرمانده عملیات دریایی
black market operations عملیات بازار سیاه
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com