English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
English Persian
closed mortgage سند رهنی غیر ازاد
Other Matches
mortgage گر و
mortgage گرو گذاشتن
mortgage رهن دادن
mortgage رهن گذاشتن رهن
take on mortgage رهن کردن
mortgage گرونامه گروگذاشتن
mortgage گرو
mortgage رهن کردن
mortgage رهن
chattel mortgage رهن
mortgage money پول رهنی
mortgage bond سند قرضه گروئی
mortgage bank بانک رهنی
foreclose a mortgage فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
foreclose a mortgage حق از گرو دراوردن
equitable mortgage بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
equitable mortgage از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
equitable mortgage در CL عبارت است ازرهنی که در شرایط خاص خود به خود
equitable mortgage رهن خود به خود
equitable mortgage رهن قهری
mortgage money پول قرضی
mortgage property عین مرهونه
mortgage property مال مرهون مال به رهن گذاشته شده
to mortgage one's future خسارت زدن به آینده خود
welsh mortgage رهن بدون مدت
chattel mortgage بیع شرط
obtain a mortgage رهن کردن
welsh mortgage رهن مطلق
to pay off a debt [mortgage] بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
closed <adj.> <past-p.> بلوکه شده
closed <adj.> <past-p.> سد شده
closed <adj.> <past-p.> بندآورده شده
closed <adj.> <past-p.> مانع شده
closed <adj.> <past-p.> بسته شده
closed <adj.> <past-p.> مسدود شده
closed پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed وضع اماتوری یاحرفهای
closed مسابقه محدود به سن یاجنس
closed ممنوع الورود
closed محرمانه بسته
closed مسدود
closed بسته
closed محصور
closed circuits مدار بسته
closed circuits تلویزیون مداربسته
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuit مدار بسته
closed circuit تلویزیون مداربسته
closed shop سیستم بسته
closed shop با کارکردانحصاری
closed shop موسسه کارشناسی
closed shop قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed traverse پیمایش بسته
closed universe جهان بسته
closed universe جهان متناهی
closed variation واریاسیون بسته
closed variation دفاع تاراش
closed shops با کارکردانحصاری
closed shops سیستم بسته
closed traverse خطوط متقاطع
normally closed contact اتصال معمولا بسته
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed meeting گردهمایی محرمانه
closed conference گردهمایی محرمانه
closed meeting نشست مسدود
closed conference نشست مسدود
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
closed routine روال بسته
closed to bicycles دوچرخهسواریممنوع
closed to motorcycles موتورسواریممنوع
closed to pedestrians عبورپیادهممنوع
closed to trucks عبورکامیونممنوع
He is closed -fisted. <proverb> آدم خسیسى است .
closed back بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
to be closed to [all] traffic برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
closed interval فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
closed joint کوربند
closed loop حلقه مسدود
closed loop حلقه بسته
closed area منطقه بسته
closed area منطقه ممنوعه
closed indent دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed height حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed group گروه بسته
closed game بازی بسته
closed formation فرم بسته پیادهای
closed fist مشت بسته
closed file فایل بسته
closed file ستون بسته
closed economy اقتصاد بسته
closed defence دفاع بسته در روی لوپس
closed chain زنجیر حلقهای
closed mind ذهن بسته
closed shops قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed network شبکه بسته
closed subroutine زیرروال بسته
closed subroutine زیرروال مسدود
closed system نظام اقتصادی بسته
closed system منزوی
closed system نظام بسته
closed system سیستم بسته
closed stock اجناس انبارشده ثابت
closed stock اجناس ذخیره
closed shops موسسه کارشناسی
closed system سازگان بسته
closed sea دریای غیر ازاد
closed sea دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed season فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed society جامعه بسته
closed bus system سیستم گذر بسته
closed circuit tunnel تونل مدار بسته
closed circuit battery باتری با مدار بسته
closed-circuit camera دوربین امنیتی
closed-circuit camera دوربین نظارت
closed-circuit camera دوربین مدار بسته
closed-door meeting مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
closed magnetic core هسته مغناطیسی بسته
closed-circuit television تلویزیون مدار بسته
closed magnetic circuit مدار مغناطیسی بسته
closed loop gain بهره تقویت درطبقه بسته
abel closed tester دستگاه ابل
closed circuit television تلویزیون مدار بسته
closed jet tunnel تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed footed magnet اهنربای چنبری
closed coil armature ارمیچر مدار بسته
He closed the door against the peace agreement. تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
cubic closed packed structure ساختار مکعبی تنگچین
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com