Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (7 milliseconds)
English
Persian
closed season
فصل منع ماهیگیری یا شکار
Other Matches
season
فصل مسابقه ها
season
فصل ازادشکار یا ماهیگیری
the a season
فعل اینده
the a season
موسم اینده
when in season
غذای فصل
off season
خارج از فصل
off season
در دوران کسادی
off season
ارزان تر از معمول
in season
بهنگام
off season
در دوران کم کاری
off season
وابسته به این دوران
season
خودادن
season
ادویه زدن معتدل کردن
season
خشک کردن
for a season
تا یک مدتی
out of season
بیموقع
out of season
نابهنگام
in season
بموقع
in season and out of season
در همه وقت
season
فصل
season
هنگام
season
فرصت
season
دوران چاشنی زدن
high season
فصلتوریست
low season
فصلجذبتوریست
night season
شب هنگام
everything is good in its season
<proverb>
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
the rainy season
موسم
growing season
فصلرشدونمو
festive season
جشنکریسمس
close season
فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
season cracking
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
open season
فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
neap season
فصل کمترین جزر و مد
the rainy season
بارندگی
night season
هنگام شب
season tickets
بلیط فصلی
season ticket
بلیط فصلی
to be in season
[in heat]
آماده جفتگیری بودن
[جانورشناسی]
to be in season
[in heat]
حشری بودن
[جانورشناسی]
Every thing is good in its season.
<proverb>
که هر چیزى به جاى خویش نیکوست.
closed
محرمانه بسته
closed
مسدود
closed
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بندآورده شده
closed
<adj.>
<past-p.>
سد شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بلوکه شده
closed
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed
بسته
closed
محصور
closed
ممنوع الورود
closed height
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed variation
دفاع تاراش
closed variation
واریاسیون بسته
closed universe
جهان متناهی
closed universe
جهان بسته
closed traverse
پیمایش بسته
closed traverse
خطوط متقاطع
closed system
سازگان بسته
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
He is closed -fisted.
<proverb>
آدم خسیسى است .
closed to trucks
عبورکامیونممنوع
closed to pedestrians
عبورپیادهممنوع
closed to motorcycles
موتورسواریممنوع
closed to bicycles
دوچرخهسواریممنوع
closed meeting
گردهمایی محرمانه
closed conference
گردهمایی محرمانه
closed meeting
نشست مسدود
closed conference
نشست مسدود
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed circuit
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed area
منطقه ممنوعه
closed chain
زنجیر حلقهای
closed area
منطقه بسته
closed defence
دفاع بسته در روی لوپس
closed economy
اقتصاد بسته
closed file
ستون بسته
closed file
فایل بسته
closed fist
مشت بسته
closed formation
فرم بسته پیادهای
closed shops
موسسه کارشناسی
closed shops
با کارکردانحصاری
closed circuit
تلویزیون مداربسته
closed circuit
مدار بسته
closed circuits
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
تلویزیون مداربسته
closed circuits
مدار بسته
closed shop
سیستم بسته
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
سیستم بسته
closed game
بازی بسته
closed mind
ذهن بسته
closed mortgage
سند رهنی غیر ازاد
closed network
شبکه بسته
closed routine
روال بسته
closed sea
دریای غیر ازاد
closed sea
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed society
جامعه بسته
closed stock
اجناس ذخیره
closed subroutine
زیرروال بسته
closed subroutine
زیرروال مسدود
closed system
نظام اقتصادی بسته
closed system
منزوی
closed system
نظام بسته
closed system
سیستم بسته
closed stock
اجناس انبارشده ثابت
closed loop
حلقه مسدود
closed loop
حلقه بسته
closed joint
کوربند
closed indent
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed group
گروه بسته
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
closed footed magnet
اهنربای چنبری
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed-circuit camera
دوربین نظارت
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed magnetic core
هسته مغناطیسی بسته
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
abel closed tester
دستگاه ابل
closed bus system
سیستم گذر بسته
closed magnetic circuit
مدار مغناطیسی بسته
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
closed circuit tunnel
تونل مدار بسته
closed coil armature
ارمیچر مدار بسته
closed loop gain
بهره تقویت درطبقه بسته
closed-door meeting
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
cubic closed packed structure
ساختار مکعبی تنگچین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com