English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (7 milliseconds)
English Persian
coding delay تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
Other Matches
coding صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد
coding کد گذاری
coding کد گذاری چیزی
coding علامت گذاری
coding کدگذاری
coding رمزگذاری
coding برنامه نویسی
coding رمزگردانی
symbolic coding کدگذاری نمادی
coding test ازمون رمزگردانی
coding room اطاق رمز
coding form فرم برنامه نویسی
bar coding علامت گذاری ستونی
structures coding برنامه نویسی ساخت یافته
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
coding form ورقه برنامه نویسی
absolute coding برنامه نویسی مطلق
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
modular coding برنامه نویسی پیمانهای
symbolic coding کدگذاری سمبلیک
Manchester coding و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
numeric coding برنامه نویسی عددی
in line coding کدگذاری درون برنامهای
Manchester coding نیمه اول دوره زمانی نشان دهنده مقدار بیت
optimum coding برنامه نویسی بهینه
Manchester coding روش کدگذاری داده و سیگنالهای زمانی که در ارتباطات به کار می رود
out of line coding کدگذاری برون خطی
program coding کدگذاری برنامه
relative coding برنامه نویس نسبی
relative coding برنامه نویسی نسبی
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
symbolic coding برنامه نویسی نمادی
straight line coding برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
to delay عقب انداختن [زمان]
non delay ماسوره بی تاخیر
non delay بدون تاخیر
to delay به تعویق انداختن
delay وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
delay دیرکرد
delay به تاخیر انداختن
delay عملیات تاخیری
delay درنگ
delay بتاخیرانداختن تعلل
delay به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delay خیری ایجاد کردن در چیزی
delay مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delay تاخیر
It was not worth all that delay . به اینهمه معطلی نمی ارزید
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
to delay the proceedings به تأخیر انداختن دادرسی
propagation delay تاخیر پخش
propagation delay 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
propagation delay تاخیر انتشار
rotational delay تاخیر چرخشی
seek delay تاخیر پیگردی
altitude delay افت ارتفاع امواج رادار
delay line خط تاخیر
delay line خط تاخیری
fuze delay ماسوره تاخیری
delay fuze ماسوره تاخیری
delay equalizer متعادل کننده تاخیری
delay equalizer برابر کننده تاخیر
delay en route تاخیر درحین حرکت در مسیر
delay element عنصر تاخیری
delay distortion اعوجاج تاخیری
delay circuit مدار تاخیر
delay arming مکانیسم تاخیری
delay arming مسلح کننده تاخیری
delay allowance زمان تقسیم
interest for delay بهره دیرکرد
delay action عملیات تاخیری
arming delay تاخیر در مسلح شدن
delay en route تاخیر در حین راه
magnetic delay تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
ignition delay تاخیر اختراق
delay action عمل تاخیری
height delay زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
external delay تاخیر خارجی
delay time زمان تاخیر
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay position موضع تاخیری
delay action fuse فیوز تاخیری
delay action voltage ولتاژ تاخیری
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
artificial delay line خط تاخیر
delay line storage یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
magnetic delay line خط تاخیر مغناطیسی
acoustic delay line خط تاخیر دهنده صوتی
delay zction firing عمل احتراق با تاخیر
mercury delay line خط تاخیری جیوهای
mercury delay line داده خوانده می شد
mercury delay line تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
time delay relay رله تاخیری
sonic delay line خط تاخیری صوتی
electromagnetic delay line خط تاخیر الکترومغناطیسی
delay line register ثبات با خط تاخیری
delay zction firing دیرسوزی
time delay device دستگاه تاخیردار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com