Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
coffee house
قهوه خانه
Other Matches
coffee
قهوه
coffee
درخت قهوه
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
coffee pots
قهوه ساز
coffee pots
کتری قهوه
coffee pots
قهوه جوش
coffee shop
قهوه خانه
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
coffee mills
قهوه خرد کن
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
coffee breaks
تنفس
coffee pots
قوری قهوه
coffee and milk
شیر قهوه
coffee and milk
قهوه و شیر
coffee grinder
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee bean
دانهدرختقهوه
coffee bar
محلفروشقهوهواسنک
coffee tree
درخت قهوه
coffee shop
رستوران
coffee grinders
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee room
اطاق ناهارخوری درمهمانخانه
coffee spoon
قاشققهوه
coffee mug
لیوانقهوه
coffee room
خوارک خانه
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تنفس
coffee berry
دانه قهوه
coffee berry
بن قهوه
white coffee
قهوه با شیر
irish coffee
قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
black coffee
قهوه بدون شیر
coffee morning
آنچهدرصبحدرخانهافرادرویدهد
black coffee
قهوه بی شیر
black coffee
قهوه تلخ
I could do with a cup of coffee.
از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
iced coffee
قهوه سرد
white coffee
شیرقهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
we had coffee of a kind
یکجورقهوهای داشتیم یاخوردیم
coffee roaster
اسباب بودادن قهوه
coffee table
میزپیشدستی
coffee tables
میزپیشدستی
coffee roaster
قهوه بوده
coffee grounds
تفاله قهوه
decaffeined coffee
قهوه بدون کافئین
black coffee
قهوه سیاه
The coffee is piping hot.
این قهوه خیلی داغ است
Would you care for a cup of coffee?
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
vacuum coffee maker
تخلیهقهودرستکن
to pulp coffee beans
دانههای قهوه را مغز کن
coffee-table book
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
coffee-table books
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
espresso coffee maker
قهوهجوش
Neapolitan coffee maker
قهوهسازناپلی
automatic filter coffee maker
صافیقهوهجوشاتوماتیک
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
necessary house
نهانی
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
necessary house
محرمانه
necessary house
خصوصی
necessary house
محرم
own a house
دارای خانهای هستم
Outside the house.
بیرون از خانه
own a house
خانهای دارم
He came out of the house.
از منزل درآمد
It is not very far from our house.
خیلی ازمنزل ما دورنیست
keep house
در خانه ماندن
i own that house
من صاحب ان خانه هستم
keep house
خانه داری کردن
to let a house
خانهای را اجاره دادن
her house
خانه اش
her house
خانه ان زن
to keep house
خانه نشین شدن
to keep house
خانه داری کردن
necessary house
خلوت
house of d.
توقیف گاه
house of d.
زندان موقتی
the house over the way
خانه روبرو
house to get
خانه اجارهای
house to let
خانه اجارهای
house-to-house
جستجویخانهبهخانه
house
منزل گزیدن
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house
محکم کردن
house
مجلس
in house
درون ساختمان یک شرکت
house
برج
house
جا دادن
house
اهل خانه اهل بیت
house
خانه نشین شدن
house
جادادن
house
منزل دادن پناه دادن
in-house
درون ساختمان یک شرکت
house
خانه
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
keep house
<idiom>
house
جایگاه جا
house
منزل
This house is my own .
این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
house
سرای
house
خاندان
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
شرکت
summer house
کوشک
summer house
کلاه فرنگی
summer house
خانه باغچه دار
the house is occupied
خانه اشغال شده یا مسکون است
the narrow house
گور قبر
summer house
خانه ییلاقی باغچه دار
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
systems house
خانه سیستم ها
tea house
قهوه خانه
to keep an open house
مهمان نواز بودن
the man of the house
مرد یا خانه بزرگ
to keep an open house
در خانه باز داشتن
to inhabit a house
در خانهای ساکن شدن
to keep open house
ازهرکس پذیرایی کردن
to keep open house
درخانه بازداشتن
tiring house
محل تعویض لباس هنرپیشه
the white house
کاخ یاقصرابیض
the white house
کاخ سفید
the upper house
مجلس اعیان یا لردها
the rear of a house
قسمت عقب یا پشت خانه
to have the run of a house
اختیار خانهای را داشتن
the narrow house
خانه تنگ و تاریک
the house is occupied
خانه خالی نیست
summer house
خانه تابستانی
pot house
ابجو فروشی خرابات
pot house
میخانه
porter house
جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
poor house
دارالمساکین
poor house
مسکین خانه
opposite to the house
روبروی خانه
poor house
نوانخانه
poor house
گدا خانه
pilot house
پل فرماندهی
pilot house
اطاق سکان
pigeon house
برج کبوتر
pigeon house
لانه کبوتر
pigeon house
کبوتر خان
pest house
خسته خانه
pest house
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
panel house
جنده خانه
power house
کارخانه برق
printing house
چاپخانه
station house
ایستگاه راه اهن
station house
مرکزکلانتری
station house
ایستگاه کلانتری
solar house
گلخانه شیشهای
software house
مرکز نرم افزاری
software house
خانه نرم افزاری
slaughter house
سلاخ خانه مسلخ
slaughter house
کشتارگاه
safe house
خانه امن
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
rest house
مهمان سرا
ranch house
خانه یک اشکوبه
range house
اطاق انبارمیدان
range house
دفتر میدان تیر
pump house
تلمبه خانه
[the house]
is haunted
[این خانه]
روح دارد
The house burned down .
خانه سوخت
clean house
تمیز کردن
clean house
زدودن
archery-house
روزنه باریک تیزاندازی
bath-house
حمام عمومی
block-house
دژ چوبی
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
cap-house
خرپشته
cap-house
سرستون
chapter-house
ساختمان جلسات
auction house
شرکی کهکارش برگزار کردن حراج باشد
apartment house
ساختمان آپارتمانی
acid house
نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
winder house
خانهنخپیچ
charnel-house
[انبار استخوان مردگان]
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
common-house
نشیمنگاه صومعه
clean house
پاکیزه کردن
clean house
پاک کردن
As I entered the house…
هینطور که وارد خانه شدم
His house was redeemed .
خانه اش از گرو در آمد ( در آورد )
How dirty the house is !
چقدر خانه کثیف است
To vacate a house.
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
bring the house down
<idiom>
باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
house of cards
<idiom>
I have no claim to this house.
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
To let (rent out) a house.
خانه ای رااجاره دادن
publishing house
خانهنشر
Where is the guest house?
مهمانسرا کجاست؟
house servant
خدمتکارمنزل
house guest
میهمان
free house
مغازهایکهچندیننوعآبجومیفروشد
doll's house
خانهعروسکی
country house
خانهروستایی
speciality of the house
غذای مخصوص طبخ منزل
hen house
مرغدونی
culver-house
[سوراخی در کبوترخانه]
dead-house
مرده شوی خانه
house of cards
ساختمان با ورقهای پاسور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com