English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
cold sore تاول تبخالی
Other Matches
To have a sore throat (sore eyes). گلو درد ( چشم دزد ) داشتن
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
sore خشن
sore زخم
sore جراحت
sore جای زخم
sore دلریش کننده
sore سخت دشوار
sore دردناک ریشناک
sore ریش
sore مبرم
There is a salve for every sore. <proverb> هر دردى را دوایى است .
tropical sore سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
oriental sore سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
canker sore زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
tropical sore لیشمانیوز پوستی [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
sore loser <idiom> بازنده اوقات تلخ
oriental sore لیشمانیوز پوستی [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
I have a sore throat. گلویم دردمی کند
sore eyes چشم درد
heart sore دل ریش
sore throat گلو درد
heart sore افسرده
to rub sore از مالش زیادزخم کردن
foot sore دارای پاهای زخمی
Like a bear with a sore head. مثل گرگ تیر خورده
putrid sore throat خناق
putrid sore throat دیفتری
I am sore at her. Iam bitter about her. ازاودل خوشی ندارم
i f. cold سردم است
keep cold دست پاچه نشدن
keep cold خونسردی خود را حفظ کردن
out in the cold <idiom> تنها
out cold <idiom> به کما رفتن
it is cold سرد است
to keep cold دست پاچه نشدن
cold نه گرم
It's too cold. آن خیلی سرد است.
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold سرما
cold زکام سردشدن یا کردن
cold روشن کردن یک کامپیوتر
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold بدون آماده بودن
cold سرماخوردگی
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
head cold نزله
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
to go cold turkey یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
cold turkey ترک اعتیاد بلامقدمه
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
cold turkey بوقلمون سرد [آشپزی]
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
exposure to cold درمعرض سرما بودن
cold start شروع سرد
cold start boot cold
cold starting راه اندازی در حالت سرد
cold steel اسلحه سرد
cold steel جنگ افزار سرد
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold straining تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold swage اهنگری کردن در حالت سرد
paradoxical cold سرمای تناقضی
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold work کار سرد
cold working سردکاری
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
deep cold سرمای ژرف
cold start روش بازنشاندن کامپیوتر
to catch cold سرماخوردن
cold coolant مخزنخنککننده
cold fish غیر احساساتی
stone-cold بسیارسرد
To kI'll someone in cold blood. درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
to feel cold از سرما یخ زدن
I feel cold. سردم است
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
catch a cold <idiom> سرما خوردن
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
get cold feet <idiom> درآخرین لحظات ترسیدن
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
some cold water مقداری آب سرد
cold cuts گوشت پخته سرد
cold air هوایخنک
cold turkey بیرو دربایستی
cold turkey به طور صریح و بیپرده
to catch cold زکام شدن
to grow cold سردشدن
to get cold feet نامطمئن شدن
to feel cold احساس سردی کردن
to shiver with cold از سرمالرزیدن
we were perished with cold از سرما مردیم
cold frame سرما دورکن
cold frames سرما دورکن
cold storage سردخانه
cold sweat عرق سرد
cold sweat سردخو
cold turkey ترک اعتیاد
cold turkey محروم
cold turkey خمار
cold turkey بدون تهیه وتدارک
cold turkey بدون آمادگی
cold turkey بلامقدمه
The food is cold. غذا سرد است.
cold form در حالت سرد شکل دادن
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body منبع سرد
cold blooded بی عاطفه
cold blooded خونسرد
cold blood خون سردی
cold bath ابتنی با اب سرد
catch cold زکام شدن
catch cold سرما خوردن
blow cold هوای سرد دمیدن
asphalt cold اسفالت سرد
cold sores تاول تبخالی
cold snaps یخ بندان بی مقدمه
cold boot راه اندازی سرد
cold brittleness شکستگی سرد
cold brittleness شکنندگی سرد
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold extrusion فشردگی سرد
cold extrusion تراکم سرد
cold extrude فشردگی سرد
cold extrude تراکم سرد
cold draw در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die حدیده سرد
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cold front جبهه هوای سرد
cold chisel قلم سردکار
cold cathode کاتد سرد
cold snap یخ بندان بی مقدمه
cold-shoulders بی اعتنایی کردن به
cold fronts پیشان هوای سرد
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
cold-blooded خون سرد
cold war عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold war جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war جنگ سرد
ice-cold مثل یخ
ice-cold فوق العاده سرد
common cold سرماخوردگی
common cold گریپ نزله
common cold زکام
cold-shoulders خونسرد
cold-shouldering بی اعتنایی کردن به
cold-shouldering خونسرد
cold-shouldered بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered خونسرد
cold-shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder خونسرد
cold shoulder بی اعتنایی کردن به
cold shoulder خونسرد
cold cuts گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
ice cold فوق العاده سرد
cold cream یکجور مرهم
ice cold مثل یخ
cold livered خون سرد
cold infusion اب
cold infusion خیسانده
cold heartedness بیرحمی
cold reduce نورد کردن در حالت سرد
cold heartedness بی عاطفگی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cold riveting پرچکاری سرد
cold link پیوند سرد
cold redrawing دوباره کشی سرد
cold is merely privative سرما چیزی جز عدم
cold livered بی عاطفه
cold mix امیخته سرد
cold pig اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold light نور سرد
cold is merely privative گرما نیست
cold link پیوند دستی
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold heartedly باخون سردی
cold glue چسب سرد
cold galvanize گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold shut جوش سرد
cold shortness قابلیت شکست سرد
cold short شکسته سرد
cold forming حالت دهی در حالت سرد
cold spot نقطه سرماگیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com