English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
cold sores تاول تبخالی
Other Matches
sores جراحت
sores جای زخم
sores دلریش کننده
sores سخت دشوار
sores زخم
sores مبرم
sores خشن
sores دردناک ریشناک
sores ریش
Patience is a plaster for all sores . <proverb> صبر,درمان هر دردیست .
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
cold روشن کردن یک کامپیوتر
cold زکام سردشدن یا کردن
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
i f. cold سردم است
it is cold سرد است
keep cold دست پاچه نشدن
keep cold خونسردی خود را حفظ کردن
to keep cold دست پاچه نشدن
out in the cold <idiom> تنها
out cold <idiom> به کما رفتن
It's too cold. آن خیلی سرد است.
cold بدون آماده بودن
cold نه گرم
cold سرماخوردگی
cold سرما
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
head cold نزله
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
exposure to cold درمعرض سرما بودن
deep cold سرمای ژرف
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold working سردکاری
cold work کار سرد
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
to catch cold زکام شدن
to catch cold سرماخوردن
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
paradoxical cold سرمای تناقضی
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold start دوباره روشن کردن
cold spot نقطه سرماگیر
cold shut جوش سرد
cold shortness سرد شکنندگی
cold shortness قابلیت شکست سرد
cold short شکسته سرد
cold short شکنندگی در سرما
cold rubber لاستیک سرد
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold start روش بازنشاندن کامپیوتر
cold start شروع سرد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold swage اهنگری کردن در حالت سرد
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold straining تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold steel جنگ افزار سرد
cold steel اسلحه سرد
cold starting راه اندازی در حالت سرد
cold start boot cold
cold riveting پرچکاری سرد
to feel cold از سرما یخ زدن
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
cold turkey ترک اعتیاد بلامقدمه
get cold feet <idiom> درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
catch a cold <idiom> سرما خوردن
cold turkey بوقلمون سرد [آشپزی]
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
cold turkey به طور صریح و بیپرده
to feel cold احساس سردی کردن
to get cold feet نامطمئن شدن
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold. غذا سرد است.
cold cuts گوشت پخته سرد
some cold water مقداری آب سرد
I feel cold. سردم است
To kI'll someone in cold blood. درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
cold turkey ترک اعتیاد
cold sweat سردخو
cold sweat عرق سرد
cold storage سردخانه
cold frames سرما دورکن
cold frame سرما دورکن
we were perished with cold از سرما مردیم
to shiver with cold از سرمالرزیدن
to go cold turkey یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
cold turkey محروم
cold turkey خمار
stone-cold بسیارسرد
cold fish غیر احساساتی
cold coolant مخزنخنککننده
cold air هوایخنک
cold turkey بیرو دربایستی
cold turkey بلامقدمه
cold turkey بدون آمادگی
cold turkey بدون تهیه وتدارک
to grow cold سردشدن
catch cold سرما خوردن
cold bloodedness خون سردی
cold blood خون سردی
cold bath ابتنی با اب سرد
catch cold زکام شدن
blow cold هوای سرد دمیدن
asphalt cold اسفالت سرد
cold sore تاول تبخالی
cold snaps یخ بندان بی مقدمه
cold snap یخ بندان بی مقدمه
cold-shoulders بی اعتنایی کردن به
cold-shoulders خونسرد
cold blooded خونسرد
cold blooded بی عاطفه
cold draw در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die حدیده سرد
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cold chisel قلم سردکار
cold cathode کاتد سرد
cold brittleness شکنندگی سرد
cold brittleness شکستگی سرد
cold boot راه اندازی سرد
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body منبع سرد
cold-shouldering بی اعتنایی کردن به
cold-shouldering خونسرد
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
cold front جبهه هوای سرد
cold-blooded خون سرد
cold war عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold war جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war جنگ سرد
ice-cold مثل یخ
cold fronts پیشان هوای سرد
common cold سرماخوردگی
cold-shouldered بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered خونسرد
cold-shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder خونسرد
cold shoulder بی اعتنایی کردن به
cold shoulder خونسرد
cold cuts گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
ice cold فوق العاده سرد
cold cream یکجور مرهم
common cold زکام
common cold گریپ نزله
ice-cold فوق العاده سرد
cold extrude تراکم سرد
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
cold glue چسب سرد
cold hearted بی عاطفه
cold mix امیخته سرد
cold livered خون سرد
cold livered بی عاطفه
cold link پیوند دستی
cold light نور سرد
cold is merely privative گرما نیست
cold is merely privative سرما چیزی جز عدم
ice cold مثل یخ
cold infusion اب
cold infusion خیسانده
cold heartedness بیرحمی
cold heartedness بی عاطفگی
cold heartedly باخون سردی
cold galvanize گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold link پیوند سرد
cold forming حالت دهی در حالت سرد
cold extrude فشردگی سرد
cold reduce نورد کردن در حالت سرد
cold extrusion تراکم سرد
cold extrusion فشردگی سرد
cold redrawing دوباره کشی سرد
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold pig اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold form در حالت سرد شکل دادن
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold water supply منبع ابسرد
cold iron watch پاس موتورخانه کشتی
throw cold water on <idiom> منع کردن
stop dead/cold <idiom> سریع توقف کردن
cold water supply انشعاب ابسرد
give someone the cold shoulder <idiom> با کسی نامهربان بودن
to quit something cold turkey چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
cold pressure welding جوشکاری فشاری سرد
to put something into cold storage <idiom> چیزی را به کنار گذاشتن
cold extrusion die حدیده فشردگی سرد
to put something into cold storage <idiom> چیزی را به بعد موکول کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com