English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
cold sweat عرق سرد
cold sweat سردخو
Other Matches
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
sweat مشقت کشیدن
no sweat <idiom> بیتعارف ،به آسانی به انجام رساندن
sweat خوی
sweat عرق کردن
sweat عرق
sweat عرق ریزی
sweat لحیم کردن
sweat out <idiom> با دلواپسی منتظر بودن
no sweat <idiom> مشکلی نیست
you shall sweat for it پشیمان خواهید شد
sweat out بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
to sweat workers کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
sweat band زغره
sweat cloth عرق گیر
sweat glands غده عرق
sweat pants شلوار ورزش
by the sweat of one's brow <idiom> باکارسخت
by the sweat of one's brow با عرق جبین
sweat gland غده عرق
to sweat coins مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود
sweat shirt عرق گیر
sweat shirt پلوور نخی
apocrine sweat gland غدهعرق
hooded sweat shirt سوئیشرتکرکدار
sweat bullets/blood <idiom> عصبی بودن
eccrine sweat gland غدهغرقگرهای
it is cold سرد است
i f. cold سردم است
keep cold دست پاچه نشدن
keep cold خونسردی خود را حفظ کردن
out in the cold <idiom> تنها
out cold <idiom> به کما رفتن
to keep cold دست پاچه نشدن
It's too cold. آن خیلی سرد است.
cold زکام سردشدن یا کردن
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
cold سرماخوردگی
cold سرما
cold روشن کردن یک کامپیوتر
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold نه گرم
cold بدون آماده بودن
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
head cold نزله
cold turkey ترک اعتیاد بلامقدمه
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
cold turkey بوقلمون سرد [آشپزی]
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
to go cold turkey یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
paradoxical cold سرمای تناقضی
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
exposure to cold درمعرض سرما بودن
deep cold سرمای ژرف
cold steel جنگ افزار سرد
cold steel اسلحه سرد
cold starting راه اندازی در حالت سرد
cold start boot cold
cold start شروع سرد
cold start روش بازنشاندن کامپیوتر
cold start دوباره روشن کردن
cold spot نقطه سرماگیر
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold straining تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold working سردکاری
cold swage اهنگری کردن در حالت سرد
cold work کار سرد
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold shut جوش سرد
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
cold turkey بیرو دربایستی
cold coolant مخزنخنککننده
some cold water مقداری آب سرد
cold fish غیر احساساتی
stone-cold بسیارسرد
To kI'll someone in cold blood. درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
I feel cold. سردم است
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
catch a cold <idiom> سرما خوردن
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
get cold feet <idiom> درآخرین لحظات ترسیدن
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold. غذا سرد است.
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
cold air هوایخنک
cold cuts گوشت پخته سرد
cold turkey به طور صریح و بیپرده
cold turkey بلامقدمه
cold turkey بدون آمادگی
to catch cold سرماخوردن
to catch cold زکام شدن
to grow cold سردشدن
to shiver with cold از سرمالرزیدن
to get cold feet نامطمئن شدن
to feel cold احساس سردی کردن
we were perished with cold از سرما مردیم
cold frame سرما دورکن
cold frames سرما دورکن
cold storage سردخانه
to feel cold از سرما یخ زدن
cold turkey ترک اعتیاد
cold turkey محروم
cold turkey خمار
cold turkey بدون تهیه وتدارک
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
cold front پیشان هوای سرد
cold extrude تراکم سرد
cold cuts گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold shoulder خونسرد
cold shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder خونسرد
cold-shoulder بی اعتنایی کردن به
cold draw در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die حدیده سرد
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cold-shouldered خونسرد
cold extrude فشردگی سرد
cold extrusion تراکم سرد
cold cream یکجور مرهم
cold forming حالت دهی در حالت سرد
cold form در حالت سرد شکل دادن
cold fronts جبهه هوای سرد
cold fronts پیشان هوای سرد
common cold سرماخوردگی
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold extrusion فشردگی سرد
common cold گریپ نزله
common cold زکام
cold chisel قلم سردکار
cold-shouldered بی اعتنایی کردن به
cold blood خون سردی
cold-shoulders بی اعتنایی کردن به
cold snap یخ بندان بی مقدمه
cold snaps یخ بندان بی مقدمه
cold bath ابتنی با اب سرد
cold sore تاول تبخالی
catch cold زکام شدن
cold sores تاول تبخالی
catch cold سرما خوردن
asphalt cold اسفالت سرد
cold bloodedness خون سردی
cold-shoulders خونسرد
ice cold فوق العاده سرد
cold cathode کاتد سرد
cold brittleness شکنندگی سرد
cold brittleness شکستگی سرد
cold boot راه اندازی سرد
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body منبع سرد
cold blooded بی عاطفه
cold-shouldering خونسرد
cold blooded خونسرد
cold-shouldering بی اعتنایی کردن به
blow cold هوای سرد دمیدن
cold shortness قابلیت شکست سرد
ice-cold فوق العاده سرد
ice-cold مثل یخ
cold-blooded خون سرد
cold war جنگ سرد
cold war جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold pig اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
cold mix امیخته سرد
cold livered خون سرد
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
ice cold مثل یخ
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold short شکسته سرد
cold short شکنندگی در سرما
cold rubber لاستیک سرد
cold shortness سرد شکنندگی
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold riveting پرچکاری سرد
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cold reduce نورد کردن در حالت سرد
cold redrawing دوباره کشی سرد
cold livered بی عاطفه
cold war جنگ تبلیغاتی وروانی
cold link پیوند دستی
cold infusion خیسانده
cold heartedness بیرحمی
cold heartedness بی عاطفگی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
cold heartedly باخون سردی
cold hearted بی عاطفه
cold front جبهه هوای سرد
cold glue چسب سرد
cold galvanize گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold infusion اب
cold war عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold link پیوند سرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com