English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
cold-shoulders خونسرد
cold-shoulders بی اعتنایی کردن به
Other Matches
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
shoulders [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
shoulders دوشی
shoulders هل دادن
shoulders باشانه زور دادن
shoulders جناح
shoulders کتف
shoulders دوش
shoulders شانه
shoulders دو طرف خاکی جاده
shoulders فاصله بین گلوله وباروت
shoulders شانه راه
shoulders هرچیزی شبیه شانه
shoulders سمت موجی که هنوز نشکسته
on one's shoulders <idiom> مسئولیت شخصی
rub shoulders with others با مردم امیزش کردن
shrug your shoulders <idiom> نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
She is head and shoulders above others . یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
have a head on one's shoulders <idiom>
broad shoulders نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
broad shoulders شانههای پهن
He shrugged his shoulders. او [مرد] شانه اش را بالا انداخت.
have an old head on young shoulders <idiom> جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
to reject something with a shrug [of the shoulders] با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
rub elbows/shoulders <idiom> دریک سطح بودن
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
To rub shoulders with people of high society. Tobecome prominent. سری توی سرها درآوردن
to keep cold دست پاچه نشدن
cold زکام سردشدن یا کردن
cold سرماخوردگی
cold سرما
keep cold خونسردی خود را حفظ کردن
keep cold دست پاچه نشدن
it is cold سرد است
out in the cold <idiom> تنها
It's too cold. آن خیلی سرد است.
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
cold بدون آماده بودن
cold نه گرم
out cold <idiom> به کما رفتن
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold روشن کردن یک کامپیوتر
i f. cold سردم است
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold heartedness بیرحمی
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
cold frame سرما دورکن
cold start دوباره روشن کردن
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
to shiver with cold از سرمالرزیدن
to grow cold سردشدن
to catch cold زکام شدن
to catch cold سرماخوردن
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
cold spot نقطه سرماگیر
paradoxical cold سرمای تناقضی
we were perished with cold از سرما مردیم
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
cold start روش بازنشاندن کامپیوتر
cold straining تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold swage اهنگری کردن در حالت سرد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
exposure to cold درمعرض سرما بودن
deep cold سرمای ژرف
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold steel جنگ افزار سرد
cold working سردکاری
head cold نزله
cold start شروع سرد
cold start boot cold
cold starting راه اندازی در حالت سرد
cold steel اسلحه سرد
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
cold work کار سرد
cold frames سرما دورکن
to get cold feet نامطمئن شدن
to feel cold احساس سردی کردن
to feel cold از سرما یخ زدن
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold. غذا سرد است.
cold cuts گوشت پخته سرد
some cold water مقداری آب سرد
cold turkey ترک اعتیاد بلامقدمه
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
to go cold turkey یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
cold turkey بوقلمون سرد [آشپزی]
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
get cold feet <idiom> درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey بلامقدمه
cold turkey بدون آمادگی
cold turkey بدون تهیه وتدارک
cold turkey خمار
cold turkey محروم
cold turkey ترک اعتیاد
cold sweat سردخو
cold sweat عرق سرد
cold turkey به طور صریح و بیپرده
cold turkey بیرو دربایستی
cold air هوایخنک
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
catch a cold <idiom> سرما خوردن
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
I feel cold. سردم است
To kI'll someone in cold blood. درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
stone-cold بسیارسرد
cold fish غیر احساساتی
cold coolant مخزنخنککننده
cold storage سردخانه
cold shut جوش سرد
cold front پیشان هوای سرد
cold shoulder خونسرد
cold extrusion تراکم سرد
cold extrude فشردگی سرد
cold extrude تراکم سرد
cold shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder خونسرد
cold-shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered خونسرد
cold draw در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold cuts گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cream یکجور مرهم
cold fronts جبهه هوای سرد
cold glue چسب سرد
cold galvanize گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold fronts پیشان هوای سرد
cold forming حالت دهی در حالت سرد
common cold سرماخوردگی
common cold گریپ نزله
common cold زکام
cold form در حالت سرد شکل دادن
cold die حدیده سرد
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cold-shouldered بی اعتنایی کردن به
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body منبع سرد
cold blooded بی عاطفه
blow cold هوای سرد دمیدن
catch cold سرما خوردن
cold blooded خونسرد
cold bloodedness خون سردی
cold blood خون سردی
catch cold زکام شدن
cold boot راه اندازی سرد
cold brittleness شکستگی سرد
asphalt cold اسفالت سرد
cold-shouldering خونسرد
cold-shouldering بی اعتنایی کردن به
cold snap یخ بندان بی مقدمه
cold snaps یخ بندان بی مقدمه
cold sore تاول تبخالی
cold cathode کاتد سرد
cold brittleness شکنندگی سرد
cold sores تاول تبخالی
cold bath ابتنی با اب سرد
cold shortness سرد شکنندگی
ice-cold فوق العاده سرد
ice-cold مثل یخ
cold war جنگ سرد
cold chisel قلم سردکار
cold war جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold pig اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
cold mix امیخته سرد
ice cold مثل یخ
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold redrawing دوباره کشی سرد
cold shortness قابلیت شکست سرد
cold short شکسته سرد
cold short شکنندگی در سرما
cold rubber لاستیک سرد
ice cold فوق العاده سرد
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold riveting پرچکاری سرد
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cold reduce نورد کردن در حالت سرد
cold livered خون سرد
cold war جنگ تبلیغاتی وروانی
cold is merely privative سرما چیزی جز عدم
cold extrusion فشردگی سرد
cold infusion اب
cold infusion خیسانده
cold heartedness بی عاطفگی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
cold heartedly باخون سردی
cold hearted بی عاطفه
cold front جبهه هوای سرد
cold is merely privative گرما نیست
cold light نور سرد
cold livered بی عاطفه
cold link پیوند دستی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com