Dictiornary-Farsi | collecting drain | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 82 (6 milliseconds)

English	Persian
collecting drain	زهکش


Other Matches

collecting	بدست آوردن یا دریافت داده
collecting	گرداوردن
collecting	جمع اوری کردن جمع کردن
collecting	وصول کردن
collecting	وصل کردن
collecting	جمع شدن
collecting	جمع اوری کردن
collecting	وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collecting ring	حلقه جمع کننده جریان
collecting bank	بانک وصول کننده
collecting books	وصول مطالبات
collecting debts	وصول مطالبات
collecting main	شبکه جمع کننده
collecting main	شبکه دریافت
collecting of the current	دریافت جریان
collecting funnel	قیفدریافت
collecting vessel	مجرایدریافتی
collecting tee	سه راهی جمع کننده
collecting tank	مخزن مادر
collecting tank	شاه مخزن
collecting system	مجموعه جمع کننده
collecting system	شبکه فاضلاب
collecting point	منطقه تجمع
collecting point	نقطه جمع اوری
debt collecting agency	نماینده وصول مطالبات
water collecting sump	پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
current-collecting shoe	کششگردآورندهلاستیک
drain	تهی شدن
down the drain <idiom>	گم شدن
drain	زیراب
drain	خالی کردن اب
drain	جریان دادن
drain	زیر اب زدن
drain	کشیدن
drain	زهکشی کردن
drain	اب کشیدن از
drain	زهکش فاضل اب
drain	زهکش
drain	ابگذر
drain	زه کشی کردن
drain	تخلیه کردن
drain	یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drain	کشیدن زهکش
drain	خشک انداختن
drain	زیر اب
main drain	پمپ اصلی خن ناو
tail drain	نهرچه ابهای مازاد
tide drain	زهکشی کردن با لوله
toe drain	زهکش پایه
main drain	زهکش اصلی
tail drain	نهر زهکش
air drain	در روگاز
concrete drain	راهآببتون
brain drain	فرار مغزها
drain hose	شلنگآبکثیف
drain tile	آجرآبگذر
floor drain	آبگذرکف
It went down the drain . It was frttered away.	سگ خور شد
drain cleaner	ابزاریکه کف زهکشها را تمیزمیکند
joint drain	زهکش عمودی
air drain	ناه کش
brain drain	فرارمغزها
air drain	گربه رو
collector drain	زهکش اصلی
drain cock	لوله تخلیه
drain joints	درز زهکشی
drain joints	فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
drain openings	درز زهکشی
drain pipe	لوله
drain pipe	لوله زهکشی
drain plug	پیچ تخلیه
drain table	میز قطران
drain without pipe	زهکشی بدون لوله
french drain	زهکش خشکه چینی
oil drain cock	شیر تخلیه روغن
It is money down the drain (gone to blazes).	این دیگه پول دور ریختن است
surface water drain	سطحآبگذر
oil drain plug	توپی تخلیه روغن
dry stone drain	زهکش خشکه چینی
drain embankment of dam	خاکریزی زهکش سد
field drain pipe	لوله زهکشی

collecting drain

زهکش