Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
combined bill of laning
بارنامه مرکب
combined bill of laning
بارنامه حمل مرکب
Other Matches
fiata combined transport bill of lading
بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
combined
مختلط
combined
مرکب
combined
ترکیب شده
combined circuit
مین مجهز به مدار عامل مرکب
combined stresses
تنش مرکب
combined circuit
مدار مرکب
nordic combined
مجموع مسابقات اسکی نوردیک
combined stresses
تنشهای مرکب
combined arms
مرکب
combined arms
یکان مرکب
combined arms
رستههای مرکب
combined transport
حمل و نقل ترکیبی
combined command
فرماندهی مرکب
combined command
یکان مرکب
combined harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
alpine combined
مجموع مسابقههای الپاین
combined publications
نشریات رستههای مرکب
combined staff
ستاد مرکب
combined publications
نشریات مشترک
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
combined forces
نیروهای مرکب
combined footing
شالوده مرکب
combined transport operator
عامل حمل و نقل ترکیبی
combined transport document
اسناد حمل ترکیبی
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
combined communication board
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
combined arms army
ارتش مرکب
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined influence mine
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
combined arms team
تیم رستههای مرکب
combined arms team
تیم مرکب
combined communication board
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
My trip to Europe was business and pleasure combined .
سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
way bill
سند حمل
way bill
بارنامه
way bill
بارنامه دریایی
to f. the bill
واجدشرایط بودن
bill
لایحه
bill nye
صورتحساب
got through (the bill got through the ma
لایحه از مجلس گذشت
way bill
بارنامه راه اهن
bill
تهیه کردن صورتحساب
bill
صورتحساب دادن
bill
اسکناس
bill
سند
bill
سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bill
برات
bill
صورتحساب
bill
اسنادبازرگانی
bill
دادخواست
bill
قبض
bill of e.
برات
bill
گزارش جریان دعوی
bill
حواله
bill
قبض صورتحساب
The bill, please.
لطفا صورت حساب.
May I have my bill, please?
ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
bill
بیجک
bill
اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill
نوک بنوک هم زدن
bill
نوک
bill
منقار
bill
نوعی شمشیرپهن
the bill
صورت حساب
fly bill
اگهی دستی
fly bill
اعلان دستی
first reading of a bill
شوراول لایحه
financial bill
لایحه مالی
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
foreign bill
حواله ارز خارجی
foreign bill
برات ارزی
hawk bill
لاک پشت ابی
foreign bill
برات خارجی
a hefty bill
صورتحساب سنگینی
foreign bill
برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
hard bill
پرندگان سخت منقار
due bill
برات پرداختنی
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
due bill
سند بدهی
foot the bill
<idiom>
پرداختن
cranes bill
شمعدانی
the bill has come to maturity
موعد پرداخت برات منقضی شده است
pad the bill
<idiom>
اضافه شدن هزینههای کاذب
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
How much is my telephone bill?
صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
cranes bill
یکجورانبرجراحی
creditor's bill
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
creditor's bill
به ورثه میدهد
cross bill
لایحه دفاعیه
cross bill
شکایت متقابل
crow bill
انبرگلوله کش
currency of a bill
مدت برات
dishonour a bill
نکول
treasury bill
اسناد خزانه
hawks bill
لاک پشت منقار دار
bill posters
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
to talk out a bill
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
to rush a bill through
لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
to protean a bill
وجه براتی راتامین کردن
to dishonour a bill
براتی را فکول کردن
to bill and coo
باهم غنج زدن
to bill and coo
بوسه بازی کردن
time bill
برنامه حرکت قطار
time bill
سفته مدت دار
through bill of lading
بارنامه سراسری
through bill of exchange
بارنامه سراسری
to veto a bill
لایحه قانونی راردکردن
training bill
برنامه اموزشی
bill poster
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
double bill
مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
fill the bill
<idiom>
مناسب برای همه جا
watch bill
لوحه نگهبانی ناو
wage bill
لیست حقوق
victualling bill
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
usance bill
برات به وعده
twin bill
دو مسابقه توام در یک برنامه
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
transit bill
پروانه عبور
transit bill
اجازه عبور
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill is undue
وعده برات نرسیده است
the bill is overdraw
سر رسید برات منقضی شده است
road bill
بارنامه
retiring a bill
براتی را تسویه کردن
protect a bill
وجه براتی را تامین کردن
play bill
اعلان نمایش
play bill
اگهی نمایش
omnibus bill
لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
members bill
member
member's bill
طرح قانونی
long bill
نوک دراز
hook bill
منقارعقابی
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
short bill
برات کم مدت
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
stork's bill
برگ عطر
stork's bill
گل عطر
stork's bill
شمعدانی عطر
station bill
جدول محلها
station bill
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
soft bill
مرغ مگس خوار
soft bill
پرنده منقار نازک حشره خوار
sight bill
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
sight bill
برات دیداری
show bill
تابلو اعلان نمایش
hook bill
منقار نوک برگشته
bank bill
اسکناس
bill of indictment
ادعانامه
banker's bill
صورتحساب بانکی
bill of indictment
کیفرخواست
bill of indicment
ادعا نامه
bill of indicment
کیفر خواست
battle bill
لوحه جنگی ناو
battle bill
فهرست استعداد رزمی ناو
bill of guarantee
ضمانتنامه
bill board
تخته لنگر
bill of goods
فهرست تجارتی
bill of indictment
کیفر خواست
bank bill
حواله بانکی
bill of lading
بار نامه کشتی
bill of lading
بار نامه
banker's bill
صورت تبدیل ارز
bill of lading
ستمی کشتی
bill of lading
بارنامه
bill of goods
صورت کالا
bill of exgchange
سفته
bill of entry
افهارنامه ورودی
bill of entry
افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
bill of divorce
طلاق نامه
bill of disfranchise
disfranchise
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
bill hook
دهره
bill hook
دستعاله
bill exchange
برات بازرگانی
bill of exception
اعتراض نامه
bill of exgchange
برات
bill book
دفتر بروات
bill of exchange
برات
bill of exchange
برات مبادلهای
bill of exchange
برات ارزی
bill of exchange
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill of exceptions
صورت استثنائات
bill broker
دلال برات
bill broker
واسطه تنزیل
bill exchange
برات
bill of quantites
فهرست مقادیر
bill of fare
صورت غذا
bill of fare
صورت اغذیه مهمانخانه
bill of fare
برنامه
accommodation bill
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
bill payable
برات قابل پرداخت
accommodation bill
برات دوستانه
bill of sale
بیع نامه
bill of sale
سند فروش
bill of sale
فاکتور
blank bill
براتی که در ان محل پرداخت قید نشده باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com