English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
commander's seat صندلیفرمانده
Other Matches
commander ارشد
commander سردار
commander سرکرده تخماق
commander فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander فرمانده
commander of d. فرمانده
commander of d. سرلشگر
army commander فرمانده ارتش
company commander فرمانده گروهان
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commander's manual ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
battery commander فرمانده اتشبار
commander's guidance دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
commander's estimate براورد فرماندهی
commander of the faithful امیرالمومنین
commander in chief فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander in chief فرمانده کل
commander in chief فرمانده کل
commander's call ساعات در اختیار فرماندهی
chalk commander فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
brigade commander فرمانده تیپ
commander's concept تدبیر فرمانده
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
commander's call در اختیار فرماندهی
lieutenant commander دریابان
commander-in-chief فرمانده کل
wing commander سرهنگ دوم هوایی
territorial commander فرمانده سرزمینی
battalion commander فرمانده گردان
sector commander فرمانده ناحیه پدافند هوایی
sector commander فرمانده ناحیه
relief commander گروهبان پاسدار یا پاسبخش
regiment commander فرمانده هنگ
exercise commander فرمانده مانور
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
corps commander فرمانده سپاه
division commander فرمانده لشگر
fleet commander فرمانده ناوگان
combat commander's insignia علامت فرماندهی بر یکان رزمی
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
tactical air commander فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
area air defense commander فرمانده منطقه پدافند هوایی
take your seat بنشینیدسرجای خودتان
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Have a seat, please! خواهش میکنم بفرمایید !
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
please take a seat خواهش میکنم بفرمایید
seat حرکت تعادلی
seat صندلی
seat قسمت میانی زین اسب
seat نشیمنگاه
seat جا
seat محل اقامت
seat جایگاه نشاندن
seat پایه
seat سکوی استقرار
seat جایگزین ساختن
seat مقر
seat مرکز مقر
seat کفل
seat نیمکت
seat سرین
seat نشیمنگاه مسند
seat وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
country seat خانهی بزرگ روستایی
seat cover پوششصندلی
country seat خانهی اربابی
seat back پشتیصندلی
adjustable seat صندلی متحرک
reel seat جایگاهقرقره
rear seat صندلیعقب
first officer's seat صندلیخلباناول
bench seat صندلیاتومبیل
dual seat زینموتور
double seat صندلیدونفره
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
to induct into a seat در جایی برقرار کردن
seat stay نگهدارندهصندلی
seat tube تیوپصندلی
captain's seat محلنشستنکاپیتان
book a seat جا رزرو کردن
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
bucket seat صندلی یکنفری
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
to resign one's seat از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat جای مجلسی
single seat صندلییکنفره
Where is my seat(place) جای من کجاست ؟
hot seat صندلی برقی
on the edge of one's seat <idiom> ناآرام بودن
take a back seat <idiom> پذیرش پستترین مقام
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
hot seat صندلی الکتریکی
parliamentary seat صندلی مجلسی
keay seat جا خار
valve seat نشیمنگاه سوپاپ
straddle seat تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
jump seat صندلی تا شو
primer seat مقر چاشنی
pillion seat جای اضافی در موتور سیکلت
mercy seat تخت خدا
county seat مرکز بخشداری
mercy seat سرپوش رحمت
drive's seat صندلی راننده
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
folding seat صندلی تاشو
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat حکومت نشین
judgement seat دادگاه
hiking seat تهته اتکای خم شونده در قایق
he lost the seat دوباره بوکالت برگزیده نشد
he lost the seat مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
seat angle نبشی نشیمن
governor's seat حاکم نشین
classical seat وضع بدنی سوارکار روی زین
bridge seat پاشنه پل
bridge seat تکیه گاه
box seat صندلی لژ
seat belt کمربند صندلی هواپیما
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
key seat شیار خار
the seat thought مرکز اندیشه یا فکر
the seat of pain موضع درد
the seat of pain جای درد
key seat جاخار
back seat صندلی عقب اتومبیل
sliding seat نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
seat of the pants استفاده از تجربه
seat of settlement محل نشست ساختمان
seat of government مقر حکومت
seat bars میلههای تکیه گاه
back-seat drivers آدم فضول
valve seat insert مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat reamer جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver آدم فضول
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat grinder دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
valve seat wrench دریچهآچارپایه
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
fly by the seat of one's pants <idiom> دست تنها
flat racing seat خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
seat-belt warning light چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines. کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com