Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English
Persian
commodity command
فرماندهی اماد
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
Other Matches
commodity
وسیله مناسب
commodity
متاع
commodity
کالا جنس
commodity
کالا
commodity
کالای مصرفی
commodity
مواد اولیه متاع
commodity
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity
امتعه
commodity
جنس
commodity
محصول
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
commodity approach
بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
commodity agreements
قرارداد کالاها
commodity agreement
موافقتنامه کالا
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
commodity money
پول جنسی
commodity money
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
commodity rate
براتهای تجارتی
commodity exchange
بورس مواداولیه
easy commodity
کالای نا مرغوب
commodity exchange
مبادله کالا
commodity market
بازار مواد اولیه
commodity broker
واسطه کالا
commodity market
بازار کالا
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
commodity flow
جریان کالا
commodity exchange
بورس کالا
commodity broker
دلال کالا
commodity code
علامت کالا
commodity code
شماره کالا
commodity code
رمز کالا
commodity catalogue
کاتالوگ کالا
commodity market
بازار کالای مصرفی
command.com
COCO.ANDفایل
specified command
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
self command
کف نفس
self command
خودداری
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
at my command
به فرمان من
self command
خودفرمانی
specified command
نیروی اختصاصی
command
امر
command
یکان قرارگاه عمده
command
حکم
under command
زیرفرماندهی
command
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
فرمایش
command
امریه
command
دستور
under command
تحت کنترل
command
سرکردگی فرماندهی
command
فرمان دادن
command
حکم کردن
command
امرکردن
command
فرمان
command
فرماندهی
command
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
فرمان دستوردادن
second in command
معاون
continuity of command
مداومت فرماندهی
dosmount command
فرمان پیاده کردن
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
comp command
COفرمان P
unified command
فرماندهی متحد
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
word of command
فرمان نظامی
word of command
فرمان انتصاب
command module
نقشهراهنما
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
to perform a command
فرمانی را اجرا کردن
command axis
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
embeded command
فرمان تعبیه شده
external command
فرمان برونی
external command
فرمان خارجی
resume command
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
retraining command
یکان بازاموزی
retraining command
قسمت ندامتگاه
scheme of command
طرح عملیاتی یکان
transient command
فرمان ناپایدار
scheme of command
طرح فرماندهی
sealift command
فرماندهی حمل و نقل دریایی
sealift command
یکان حمل و نقل دریایی
tactical command
یکان تاکتیکی
tactical command
فرماندهی تاکتیکی
full command
اداره کامل
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sequence of command
ترتیب توالی فرامین
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command
یکان پشتیبانی
preparatory command
فرمان حاضرباش
preparatory command
فرمان خبر
filter command
فرمان FILTER
full command
کنترل کامل
type command
نوع یکان ناو گروه
internal command
فرمان درونی
type command
فرماندهی ناو گروه
joint command
فرماندهی مشترک
joint command
یکان مشترک
logistical command
فرماندهی لجستیکی
logistical command
یکان لجستیکی
major command
یکان عمده
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
national command
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
operator command
فرمان متصدی
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
support command
فرماندهی پشتیبانی
command economies
اقتصاد دستوری
AT command set
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
chain of command
سلسله مراتب
chain of command
سلسله مراتب فرماندهی
channel command
فرمان کانال
combined command
فرماندهی مرکب
combined command
یکان مرکب
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command and control
کنترل و فرماندهی
command automatism
فرمانبری مطلق
command axis
محور حرکت یکان
command channels
ردههای فرماندهی
command channels
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
base command
فرماندهی پایگاه
AT command set
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
area command
فرماندهی منطقه
command economy
اقتصاد دستوری
command post
پست فرماندهی
command post
پاسگاه فرماندهی
command posts
پست فرماندهی
command posts
پاسگاه فرماندهی
high command
فرماندهی عالی
high command
سرفرماندهی
administrative command
یکان اداری
air command
فرماندهی نیروی هوایی
air command
یکان هوایی
air command
فرماندهی هوایی
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
administrative command
فرماندهی اداری
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command unit
واحد فرمان
command language
زبان فرماندهی
command language
زبان فرمان
command language
زبان دستوری
command liaison
افسر رابط فرماندهی
command liaison
شبکه رابط یکان
command mode
حالت فرماندهی
command net
شبکه یکان
command mode
وضعیت دستوری
command net
شبکه فرماندهی
command of execution
ریاست اجرایی
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command processing
پردازش دستورالعمل
command processor
سیستم عامل فرمانی
command report
گزارش فرماندهی
command socialism
سوسیالیسم دستوری
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command strength
استعداد یکان
command key
کلید فرمان
command heading
مسیرپیش بینی شده
command heading
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command signal
علامت فرمان
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group
گروه فرماندهی
advance command post
پاسگاه فرماندهی جلو
tactical command ship
ناو فرماندهی
forward command post
پاسگاه مقدم
command post exercise
تمرین پاسگاه فرماندهی
forward command post
پست فرماندهی جلو
air defense command
فرماندهی پدافند هوایی
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
advance command post
پاسگاه رده جلو
software command language
زبان فرمانی نرم افزاری
division support command
فرماندهی پشتیبانی لشگر
command select system
سیستم فرمان انتخابی
command driven software
نرم افزار فرمان گرا
command destruct signal
علامت تخریب موشک با فرمان دور
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
embedded formating command
فرمان قالب بندی مندرج
air strategical command
فرماندهی استراتژیکی هوایی
army material command
فرماندهی اماد نیروی زمینی
command budget estimate
براوردبودجه
officer in tactical command
فرمانده تاکتیکی
command issuing office
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
channel command word
کلمه فرمان محرا
command issuing office
دفتر توزیع فرامین یکان
command management system
سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
base logistical command
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
command destruct signal
علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
command budget estimate
براورد بودجه یکان
alternate command authority
افسر جانشین فرمانده
area support command
فرماندهی پشتیبانی منطقه
hayes command set
مجموعه فرمانهای هیز
alternate command authority
مقام جانشین فرماندهی
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
command and general staff college
دافوس
command active sonobuoy system
وسیله اکتشاف زیردریایی
tactical air command center
مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com