Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
common flow afterburner
توربوفن تقویت شده
[که در آن جریانهای مرکزی و محیطی بعد از پس سوز با یکدیگرترکیب می شوند.]
Other Matches
afterburner
پس سوز
common use
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
common
مین میکند
common
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
common
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common
داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
common
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
common
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
common
رایج
common
مشترک
common
عام
common
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common
فضای حافظه یا ذخیره سازی که توسط بیشتر از یک برنامه استفاده میشود
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
in common
مشاع
We have nothing in common .
با یکدیگه وجه مشترکی نداریم
to flow over
طغیان کردن
in common
<idiom>
مسئولیت داشتن
to flow over
سر رفتن
to flow over
لبریزشدن
out flow
برون ریز
out of the common
غیر معمول
over flow
لبریز شدن
over flow
لبریزی
over flow
طغیان ریزش
over flow
سر ریز
common d.
مقسوم علیه مشترک
to go with the flow
<idiom>
در مسیر نظام عمومی رفتن
[اصطلاح مجازی]
common
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
common
مشترکااستفاده کردن
flow
بده شریدن
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
گردش
flow
جریان
flow
جاری شدن
flow
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow
ناشی شدن فلو
flow
مد
flow
روانی
flow
بده
flow
سلیس بودن
flow
روند
flow
جاری بودن روان شدن
flow
سلاست
flow
سیلان
flow
جریان جاری کردن
common
: مردم عوام
common
پست عوامانه
common
:عمومی
common
معمولی متعارفی
common
عادی
common
مشترک اشتراکی
common
پیش پاافتاده
common
عمومی
common
مشارکت کردن
common
مشاع بودن
flow
حرکت متناوب
flow
حرکت به نرمی
flow
روانی سلاست
flow
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow
حرکت داده در یک سیستم
flow
مدیریت جریان داده
line of flow
خط جریان
gold flow
انتقال طلا
laminar flow
جریان لایهای
laminar flow
جریان خطی
heat flow
جریان گرما
held in common
مشترک
held in common
مشاع
gold flow
جریان طلا
information flow
روانه خبر
ion flow
جریان یونی
laminal flow
جریان خطی
laminar flow
جریان ارام
magnetic flow
شار مغناطیسی
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
permanent flow
بده دایمی
permanent flow
بده پایدار
permanent flow
بده همیشگی
permanent flow
بده پایا
permanent flow
ابدهی پایا
poiseuille flow
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
program flow
روند برنامه
radial flow
جریان شعاعی
rapid flow
جریان سریع
permanent flow
ابدهی دایمی
program flow
گردش برنامه
mass flow
دبی جرمی
mewtonian flow
جریان نیوتنی
minimum flow
اب کاستی
mixed flow
جریان مرکب
molecular flow
جریان مولکولی
money flow
جریان پول
non unifor flow
جریان غیریکنواخت
oil flow
جریان روغن
out flow of labor
خروج نیروی کار
energy flow
شارش انرژی
flow diagram
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flow diagram
ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
flow diagram
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram
شرح فرآیند
flow diagram
کنترل آن و مسیرهای آن به صورت گرافیکی
flow diagram
نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
flow diagram
نمودارجریان
flow direction
جهت گردش
flow formula
رابطه جریان
flow diagram
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flow diagram
فلوچارت
flow diagram
دیاگرامی برای شرح یک کامپیوتر یک ساختار سیستم پردازش داده
equilibrium flow
جریان متعادل
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
estate in common
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
estate in common
مالکیت مشاع
flow chip
براده پیوسته
flow control
کنترل جریان
flow cycle
مدار ترتیب کار
flow cycle
سیکل جریان کار
flow diagram
نمودار گردشی
flow diagram
نمودار جریان
flow frequency
بسامد بدهها
flow gage
جریان سنج
flow of production
جریان تولید
flow of production
گردش تولید
flow pressure
فشار روان ابی
flow process
جریان انجام کار
flow process
جریان چرخش کار
flow resistance
گرانروی
flow resistance
چسبندگی
flow resistance
وشکسانی ویسکوزیته
flow sheet
نمودار جریان
flow side
ریزش در شیب
flow of information
گردش اطلاعات
flow of income
گردش درامد
flow of income
جریان درامد
flow limit
حد بده
flow limit
حد جریان
flow line
خط جریان
flow lines
خطوط جریان
flow meter
جریان سنج
flow meter
فلومتر
flow method
روش جریان
flow net
شبکه جریان
flow of expenditure
جریان هزینه
flow of expenditure
گردش هزینه
free flow
جریان ازاد
rate of flow
میزان جریان
common room
تالار دانشجویان
common touch
<idiom>
با همه رفتار مناسب داشتن
Every flow must have its ebb.
<proverb>
هر فرازى نشیبى دارد.
common divisor
مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
common factor
مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
common denominator
مخرج مشترک
[ریاضی]
By common consent.
به تصدیق همه ( عموم )
common land
مکانعمومی
common ground
نقطهنظراتمشترک
common rooms
اتاق استادان
common rooms
باشگاه دانشجویان
common rooms
تالار دانشجویان
air flow
جریانهوا
common periwinkle
نوعیحلزون
flow bean
توپکدرگردش
flow tube
تیوبدرگردش
lava flow
جریانگدازه
underground flow
جریانزیرزمینی
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
It is common knowledge that ...
این را همه کس بخوبی میدانند که ...
common rafter
تیر خرپا
common roof
تیرچه افقی خرپا
common round
ابزار فیتیله
common thyme
آویشن
[آویشن معمولی]
[گیاه شناسی]
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
common joist
تیر کف اتاق
common-house
نشیمنگاه صومعه
common bond
[دیوار چینی با آجر آمریکایی یا انگلیسی]
common onion
پیاز
common ashlar
سنگ چکش خورده
rate of flow
بده
steady flow
جریان لایه وار
stramline flow
جریان موازی یابی ممانعت
streamline flow
جریان خطی
subcritical flow
جریان رودخانهای
subsonic flow
جریان مادون صوت
supercritical flow
جریان سیلابی
surcharge of common
استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
surcharge of common
یا جنگل
swinging of flow
نوسانات عرضی جریان
steady flow
جریان دائم
steady flow
جریان دائمی
rate of flow
دبی
return flow
جریان برگشت
rotation flow
شارش دورانی
rotation flow
شارش چرخشی
shear flow
جریان نیروی برشی
single flow
راه یک طرفه
single flow
جاده یک مسیره
sinuous flow
جریان موجی
steady flow
جریان ماندگار
tenancy in common
استیجار مشترک
tenancy in common
استیجارمشاع اجاره مشاع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com