Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 110 (6 milliseconds)
English	Persian
comparative costs	هزینههای نسبی
Other Matches
comparative	تطبیقی
comparative ve	اشتباه نسبی سرعت ابتدایی
comparative	صفت تفضیلی
comparative	درجه تفضیلی
comparative	تفضیلی
comparative	نسبی
comparative	مقایسهای
comparative education	اموزش و پرورش تطبیقی
comparative gage	دستگاه مقایسه کننده
comparative judgement	قضاوت تطبیقی
comparative low	حقوق تطبیقی
comparative measurement	سنجش قیاسی
comparative philology	علم مقایسه زبانها
comparative psychology	روانشناسی تطبیقی
comparative statics	ایستای مقایسهای
comparative statics	استاتیک مقایسهای استاتیک تطبیقی
comparative law	حقوق تطبیقی
comparative economics	علم اقتصاد تطبیقی
comparative cover	پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
comparative cover	پوشش نسبی
comparative cost	اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
comparative advantage	مزیت نسبی
comparative advantage	برتری نسبی
comparative measurement	سنجش مقایسهای
law of comparative judgement	قانون قضاوت تطبیقی
on costs	هزنههای ثابت
at all [any] costs <adv.>	در هر حال [بی شرط]
on costs	هزینههای غیرمستقیم
overall costs	هزینه کلی
costs	هزینه دادرسی
costs	خسارت دادرسی
with costs	بعلاوه هزینه دادرسی
with costs	با هزینه دادرسی
overall costs	هزینه کامل
supplementary costs	هزینههای مکمل
supplementary costs	هزینههای اضافی
tangible costs	هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
storage costs	هزینههای انبارداری
standard costs	هزینههای نرمال
recurring costs	هزینههای تکرار شونده
secondary costs	هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
security for costs	تامین هزینه دعوی
selling costs	هزینههای فروش
selling costs	هزینههای فروش کالا
spillover costs	هزینههای خارجی
spillover costs	عوارض منفی خارجی
standard costs	هزینههای استاندارد
taxation of costs	مالیات هزینه دادرسی
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
to carry costs	هزینه مرافعه دادن
total costs	هزینه کامل
construction costs	هزینه های ساختمان
construction costs	هزینه های ساخت و ساز
total costs	هزینه کلی
What costs little is little esteemed . <proverb>	آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
I must get hold of her at all costs.	بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
At all costs . At any price .	به هر قیمتی که شده
It costs quite a bit .	کلی پولش می شود
running costs	پرداختروزانهپول
wage costs	مخارج دستمزد
valuation of costs	ارزش گذاری هزینه ها
transaction costs	هزینههای معاملاتی
real costs	هزینههای واقعی
average costs	معدل هزینه کل محصولات
historical costs	هزینه واقعی
historical costs	هزینه اولیه
fixed costs	هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs	هزینههای سرمایهای
fixed costs	هزینههای ثابت
estimate of costs	تخمین مخارج
environmental costs	مضار زیست محیطی
design costs	هزینههای طراحی
costs of proceedings	هزینه دادرسی
costs of proceedings	مخارج عدلیه
costs arabicus	قسط شیرینی
carriage costs	هزینه باربری
carriage costs	هزینه حمل و نقل
building costs	هزینههای ساختمان
bill of costs	صورت هزینه دادرسی
avoidable costs	هزینههای قابل اجتناب
holding costs	مخارج نگهداری
implicit costs	هزینههای ضمنی
implicit costs	هزینههای نامرئی
ordering costs	هزینههای مربوط به سفارش کالا
ordering costs	هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
overhead costs	هزینههای بالاسری
overhead costs	هزینههای اضافی
overhead costs	هزینههای حاشیهای
overhead costs	هزینههای عمومی
prime costs	هزینههای اولیه
operational costs	هزینههای عملیاتی
joint costs	هزینه مشترک
joint costs	هزینههای مشترک
material costs	هزینههای مواد
internalization of costs	داخلی کردن هزینه ها
to fix a person with costs	هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
costs an arm and a leg <idiom>	[فوق العاده پرخرج یا گران]
additional costs [expenses]	هزینه نهایی
additional costs [expenses]	هزینه های اضافی
free of shipping costs <adj.>	ارسال مجانی
free of forwarding costs <adj.>	ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.>	ارسال رایگان
free of forwarding costs <adj.>	ارسال رایگان
free of shipping costs <adj.>	حمل رایگان
life cycle costs	هزینههای دوره عمر یک محصول
measurement of benefits and costs	اندازه گیری منافع و هزینه ها
direct materials costs	هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
free of forwarding costs <adj.>	حمل رایگان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com