Dictiornary-Farsi | conditional jump | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 159 (2 milliseconds)

English	Persian
conditional jump	جهش شرطی


Search result with all words

conditional jump instruction	دستورالعمل پرش شرطی
Other Matches

conditional	معلق
conditional	موکول مقید
conditional	مشروطه
conditional	شرطی
conditional	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional	مین کننده وقوع چندین کار مشخص
conditional	فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
conditional	نامعلوم
conditional	مشروط
conditional	دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
conditional	دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
conditional	نقط های که پس از آن برنامه نویس میتواند به انتهای مجموعهای دستور جهش کند که البته بستگی به داده یا وضعیت برنامه دارد
conditional	مقید
conditional race	مسابقه مشروط با ارابه
conditional statement	حکم شرطی
material conditional	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
bi conditional operation	عمل دوشرطی
conditional branch	انشعاب شرطی
conditional breakpoint	نقطه انفصال شرطی
conditional order	سفارش مشروط
conditional statement	دستور شرطی
conditional sale	بیع شرط
conditional probability	احتمال مشروط
conditional operator	عملگر شرطی
conditional instruction	دستورالعمل شرطی
conditional discharge	ازادی مشروط
conditional contract	عقد معلق
conditional contract	عقد مشروط
conditional confession	اقرار مشروط
conditional transfer	انتقال شرطی
jump off	اغاز
jump off	شروع بحمله
jump	جستن
jump off	پرش
jump off	شروع حمله
jump at <idiom>
jump on someone <idiom>
jump all over someone <idiom>
jump off	اغاز حمله
jump	حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump	پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump	پرش به هوا با هر دوپا
jump	خیز زدن
jump	خیز زاویه پرش لوله توپ
jump	ترقی
jump	پریدن
jump	پراندن جهاندن
jump	جهت
jump	جوردرامدن
jump	جهش
to jump on somebody	به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
to jump up at somebody	به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump	تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump	پرش
jump	جهش افزایش ناگهانی
jump	جهیدن
jump	وفق دادن
water jump	چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
unconditional jump	جهش غیر شرطی
velocity jump	جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
water jump	مانع ابی
waltz jump	پرش والس
jump leads	باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
two state jump	جهش دو حالتی
subroutine jump	جهش زیرروال
loop jump	پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
scissors jump	پرش قیچی در اسکیت
split jump	پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump	پرش روسی
squat jump	کلاغ پر
stag jump	پرش با پاهای باز در هوا
jump turn	تغییر جهت و پیچ در پرش
step jump	پرش و برگشت روی همان پا
strong jump	جهش ابی شدید
jump the gum	خطا در اغاز پرش
jump suit	روپوش
jump suit	لباس خانه و استراحت
jump down someone's throat <idiom>
jump out of one's skin <idiom>
to jump at something [colloquial]	به چیزی واکنش نشان دادن
jump on the bandwagon <idiom>	[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
to line-jump	داخل صف زدن
jump through a hoop <idiom>
jump to conclusions <idiom>
jump bail <idiom>
jump the gun <idiom>
jump suits	روپوش
jump suits	لباس خانه و استراحت
jump ski	پرشاسکی
jump jet	جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
To jump . To be startled.	ازجا پریدن
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
To jump up . To be startled.	از جاپریدن
To jump the queue.	خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
go jump in a lake <idiom>	رفتن وآزار نرساندن به کسی
jump start	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump joint	اتصال لب به لب
combat jump	پرش رزمی
combat jump	پرش با چتر درمنطقه دشمن
counter jump	پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump	پرش الکترون
hydraulic jump	جهش هیدرولیکی
hydraulic jump	جهش هیدرولیک
hydraulic jump	پرش هیدرولیک
johnny jump up	گل بنفشه امریکایی
jump altitude	ارتفاع پرش
jump altitude	ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball	جمپبال
broad jump	پرش طول
arabian jump	نیم پشتک
jump-start	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts	شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump	پرش سه گام
high jump	پرش ارتفاع
long jump	پرش طول
ski jump	پرش با اسکی
angle of jump	زاویه پرش لوله توپ
angle of jump	زاویه پرش
jump ball	توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump fishing	ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump pass	پاس در حال پرش
jump rider	سوارکار در پرش
jump seat	صندلی تا شو
jump set	پاس پرشی
jump racing	مسابقه پرش از مانع
jump shooter	شوت جفت زن
jump spark	جرقه جهنده
jump speed	سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump speed	سرعت پرش
jump spin	چرخش با اغاز پرش بهوا
jump line	سطر پرش
jump kick	شوت درحال پرش
jump stop	توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump instruction	موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction	موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction	دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction	دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction	هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump instruction	پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump into the lion's mouth <idiom>	خود را توی دهان افعی انداختن
to queue-jump [British E]	داخل صف زدن
To jump down somebodys throat.	ناگهان وسط حرف کسی پریدن
jump height curve	منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
jump spark ignition	احتراق با جرقه جهنده
jump spark distributor	دلکو با جرقه جهنده
To jump down someones throat.	به کسی توپ وتشر زدن
standing broad jump	پرش طول بدون دورخیز
turnaround jump shot	پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
toe loop jump	پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump	پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .	بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
standing high jump	پرش ارتفاع بدون دورخیز
to jump-start someone's car	کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
to jump-start an engine	موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
hop stop and jump	قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام