Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cone pulley drive
محرکه صفحه پلهای
Other Matches
cone pulley
صفحه مخروطی
pulley
چرخ چه
pulley
قرقره
pulley
فلکه تسمه
pulley
چرخک
belt pulley
فلکه
cord pulley
قرقره و طناب
pulley face
تاج قرقره
chain pulley
قرقره زنجیر
band pulley
فلکه
countershaft pulley
محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
idler pulley
قرقره زنجیر
idle pulley
قرقره راهنما
grooved pulley
پولی شیاردار
driving pulley
قرقره محرکه
loose pulley
پولی هرزگرد
pulley block
کلیدسایهروشن
belt-pulley
فلکه
crab pulley
قرقرهافقی
grooved pulley
صفحه شیاردار
double purchase pulley
غرغرهای که دو طناب خورداشته باشد
tension pulley wheel
محلکشیدگیدندهای
cone
میوه کاج
cone
مخروطی
cone
شیپور
cone
هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
right cone
مخروط قائم
[ریاضی]
cone
مخروط
cone
ساختمان مخروطی
cone penetrometer
مقاومت سنج خاک
cone penetrometer
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
cone point
راس
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
detrital cone
مخلوط افکنه واریزهای
cone flower
گل پنجهزاری
cone crusher
سنگ شکن فرفرهای
cone antenna
انتن مخروطی
cone of cypress
جوز سرو
cone shaped
مخروطی شکل
cone shape
مخروطی
cone of dispersion
مخروط پراکندگی بسکها
constant of the cone
زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
cone of fire
مخروط اتش
cone of fire
مخروط پراکندگی تیرها
alluvial cone
مخروط افکنه
cone crusher
سنگ شکن مخروطی
cone of scape
مخروط فرضی در اگزوسفر
cone of silence
منطقه کور
cone flower
گل ژاپونی
nose cone
مخروط دماغه
pine cone
میوه کاج
pine cone
جوزکلاغ
secondary cone
برج هدایت یدکی ناو
tail cone
دنباله مخروطی
exit cone
خروجیمخروطی
female cone
میوهکاجماده
male cone
کاجنو
pyrometric cone
گرماسنجمخروطی
cone mosaic
[موزائیک با نقش های زیگزاگ و لوزی]
oblique cone
مخروط اریب
[ریاضی]
nose cone
دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
forcing cone
مخروط مقاوم
fir cone
چلغوزه
exhaust cone
مخروطی اگزوز
fusion cone
مخروطی اتصال
double cone
[ابزار بند رومی مخروطی شکل]
cone of dispersion
مخروط پراکندگی
fir cone
جوزصنوبر
hollow cone charge
خرج گود
cone thrust test
ازمایش فشار مخروط
metal cone tube
لامپ مخروطی فلزی
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
cap & cone insulator
مقره کاس و گوژ
hollow cone charge
خرج مقعر
double cone insulator
مقره دو مخروطی
hollow cone charge
خرج مخروطی
cone indentation test
ازمایش فشار مخروط
cone type face milling cutter
فرز نوع مخروطی
to take a drive
سواری کردن
d.c. drive
محرکه جریان دائم
off drive
ضربه به سمت راست
drive!
برون!
[با ماشین]
on drive
ضربه بسمت توپزن
drive way
جاده خیابان
drive at
<idiom>
سعی درگفتن چیزی
self-drive
اتومبیلیبارانندهخودکار
d.c. drive
ماشین جریان دائم
to drive at
قصد داشتن از
to drive away
دفع کردن
to drive away
دورکردن
drive way
مسیر اتومبیل رانی
to drive out
بیرون کردن
drive-in
درایواین
drive
بردن
drive
جلو بردن
drive
محرکه گیربکس
drive
رانش سواری دوندگی
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
to drive at
توجه داشتن به
drive
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drive
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drive
دنده
drive
گرداننده
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
رانندگی ارابه مسابقهای
drive
عقب نشاندن بیرون کردن
drive
تحریک کردن
drive
سواری کردن کوبیدن
drive
ولت محرک
drive
رانندگی کردن
drive
راندن گرداندن گرداننده
drive
شفت
drive
گریز پا به توپ
drive
فرار گل زن
drive
راندن
drive
ضربه از پایین
drive
ضربه درایو
drive
سوارشدن و کنترل اتومبیل
drive
فرمان
drive
وسیلهای که دیسک مغناطیسی را می چرخاند و محل نوک خواندن / نوشتن را کنترل میکند
drive
سائق
rim drive
لبه گردانی
roller drive
مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
default drive
گرداننده پیش فرض
publicity drive
فعالیت تبلیغاتی
secondary drive
سائق ثانوی
social drive
سائق اجتماعی
st0 drive
گرداننده 605ST
To drive all with the same stick .
<proverb>
همه را با یک چوب راندن .
all wheel drive
محرک تمام چرخها
current drive
گرداننده کنونی
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
drive shafts
میله محرک محور محرک
Could you drive more slowly, please?
ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
to drive wild
دیوانه کردن
maternal drive
سائق مادری
tape drive
نوار چرخان نوار ران
motor drive
محرکه موتوری
final drive
گرداننده نهایی
to drive a car
رانندگی کردن خودرویی
four wheel drive
محرک چهار چرخ
physical drive
دیسک گردان فیزیکی
differential drive
دیفرانسیل
activity drive
سائق فعالیت
primary drive
سائق نخستین
to drive a wedding into
شکافتن
to drive a wedding into
رخنه کردن در
cassette drive
درایوکاست
chain drive
زنجیرهکششی
Bernoulli drive
سیستم بافرفیت ذخیره سازی بالا که ازکارتریج قابل تعویض MBاستفاده میکند
disc drive
درایودیسک
drive chain
زنجیرهراندن
drive wheel
چرخدنده
tandem drive
حرکت قطاری
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
drive shafts
محور محرکه
carriage drive
خیابان پارک
right-hand drive
اتومبیلهاییکهفرمانآنهادرسمتراستاست
drive shafts
محور رانش
cartridge drive
درایوفشنگی
belt drive
بدنهعقب
crawl drive
محرک وسیله نقلیه خزنده
crank drive
گرداننده میل لنگ
crank drive
محرک میل لنگ
to drive into a corner
درتنگنا انداختن
to drive mad
دیوانه کردن
to drive mad
بدیوانگی انداختن
cover drive
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
area drive
شکار دواندن
visceral drive
سائق احشایی
winchester drive
دیسک گردان وینچستر
tape drive
دستگاه نوارخوان
drive-ins
درایواین
drive's cab
اطاق راننده
hard drive
دستگاه دیسک سخت
[رایانه شناسی]
drive mechanism
جعبه دنده
tape drive
نوارچرخان
tape drive
نوار ران
to drive a bus
اتوبوسی را راندن
drive's seat
صندلی راننده
disk drive
دیسک ران دیسک چرخان
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
drive shaft
میل لنگ
electric drive
محرکه الکتریکی
drive shaft
میله محرک محور محرک
disk drive
گرداننده دیسک دیسک گردان
exploratory drive
سائق کاوش
drive fit
محل رانش
final drive
چرخ گرداننده نهایی شنی
tape drive
نوار گردان
drive volley
ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
drive to maturity
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
drive mechanism
مکانیزم رانش
drive motor
موتور محرک
drive number
شماره گرداننده
drive pulse
تپش تحریک
drive reduction
کاهش سائق
drive screw
پیچ خودرو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com