Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
contact mine
مین اصطکاکی
contact mine
مین مجاورتی
contact mine
مین مکانیکی
contact mine
مین ضربتی
Other Matches
to be in contact
تماس داشتن
contact
برخورد
contact
تماس یافتن تماسی
contact
محل اتصال تماس گرفتن
contact
اتصال
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact
اتصال الکتریکی برخورد
contact
فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contact
تماس
contact
کنتاکت
mine
مال من
mine
منبع مامن
mine
مین
mine
راه زیرزمینی
me and mine
من و کسان من
mine
نقب
your is better than mine
مال شما از مال من بهتراست
he is an a of mine
اوبامن اشنا است اوازاشنایان من است
mine
معدن
mine
معدن حفر کردن
mine
استخراج کردن یاشدن
mine
کان
mine
معدن کشی کردن
mine
مرا
mine
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mine
مین مین کاشتن
mine
کندن
contact report
گزارش اخذ تماس
contact rectifier
یکسوکننده مجاورتی
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact series
اتصال سری
contact sparking
جرقه کنتاکت
contact sports
ورزشهای برخوردی
contact sweeping
روبیدن مکانیکی
contact sweeping
روبیدن ضربتی
to break contact
جریان راگسستن
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
to break contact
اتصال راقطع کردن
contact print
چاپ به طریقه تماس
contact resistance
مقدار مقاومت کنتاکت
contact ratio
نسبت تماس
contact rail
ریل کنتاکت
contact piece
پلاتین
contact piece
کنتاکت
contact plug
فیش اتصال
contact plug
دوشاخه برق
contact point
قطب تماس
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
contact points
نوکهای کنتاکت
contact potential
ولتاژ تماسی
contact potential
فشار الکتریکی تماسی
to bring into contact
پیوستن
to bring into contact
تماس دادن
contact pressure
فشار تماسی
contact pressure
فشار تماس
contact print
چاپ خشک
contact patrol
گشتی اخذتماس
delayed contact
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
intermediate contact
کنتاکت میانی
intermediate contact
کنتاکت واسطه
interrupter contact
کنتاکت پلاتین
interrupter contact
کنتاکت قطع
plug contact
کنتاکت دوشاخه
pin contact
اتصال سنجاقی
normally open contact
اتصال معمولا باز
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
line of contact
خط تماس
main contact
کنتاکت اصلی
mercurial contact
کنتاکت جیوهای
multiple contact
کنتاکت دستهای
multiple contact
دسته کنتاکت
multi contact
چند قطبی
movement to contact
حرکت به تماس
point contact
تماس نقطهای
point contact
کنتاکت نقطهای
switch contact
کنتاکت اتصال
spring contact
کنتاکت فنری
sliding contact
کنتاکت لغزشی
dry contact
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
electric contact
کنتاکت الکتریکی
sliding contact
کنتاکت لغزان
side contact
شاخک لامپ
self cleaning contact
کنتاکت خودشوی
roller contact
کنتاکت غلتکی
relay contact
کنتاکت رله
protective contact
کنتاکت محافظ
ignition by contact
احتراق تماسی
impluse contact
کنتاکت ایمپولز
impluse contact
کنتاکت ضربهای
point of contact
نقطه تماس
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
contact patrol
گشتی تماس
area contact
سطح تماس
carbon contact
کنتاکت کربنی
change over contact
کنتاکت تغییر دهنده
contact lens
عدسی مماس
contact lens
لنز چشم
positive contact
اتصالبارمثبت
contact area
منطقه اخذتماس
zone of contact
محل برخورد
zone of contact
ناحیه تماس
collective contact
کنتاکت جامع
collector contact
اتصال کلکتور
wiping contact
کنتاکت لغزان
contact lens
عدسی بساو
contact lenses
لنز چشم
contact surface
سطح تماس
angle of contact
زاویه تماس
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
To be in touch ( contact) with someone.
با کسی درتماس بودن
negative contact
اتصالنگاتیو
contact printer
اتصالچاپگر
breake contact
کنتاکت ساکن
breaker contact
پلاتین
contact lever
اهرم اتصال
contact lenses
عدسی بساو
contact lenses
عدسی مماس
contact angle
زاویه تماس
contact area
سطح تماس
contact detector
اشکارساز کنتاکتی
to make contact
پیوستن
contact area
منطقه تماس
contact fire
انفجار در اثر تماس
contact lights
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
contact microphone
میکروفون کنتاکتی
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contact flange
فلانژ تماس
to make contact
اتصال دادن
contact lost
هدف گم شد
contact lost
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact line
خط تماس
contact electricity
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
contact drop
افت کنتاکتی
contact backlash
دنده کور تماس
contact bar
الکترود جوشکاری
contact behavior
رفتار تماس جویانه
contact lost
تماس قطع شد
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact breaker
کلید قطع کننده
contact breaker
افتومات
contact party
گروه تماس
contact diameter
قطر تماس
contact pair
زوج اتصال
to abandon a mine
دست کشیدن از کار در معدنی
mine tunnel
تونل معدن
to descend
[into a mine]
وارد معدنی شدن
[مثال با آسانسور]
to abandon a mine
ترک کردن معدنی
mine timber
الوار معدن
tunnel of mine
تونل معدن
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
mine sweeping
مین روبی
mine thrower
یکجور توپ سنگری
mine sweeper
کشتی مین روب غلطک مین جمع کن
mine sweeper
ناو مین روب
mine sweeper
کشتی مین جمع کن
mine timber
تیر چوبی معدن
mine vessel
ناو مین جمع کن
mine warfare
جنگ مین
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
mine winch
دوار مین جمع کنی ناو
mine winch
وینچ مین جمع کنی
moored mine
مین خوشهای
mine tracks
ریلهای مین گذاری ناوها
mine sweeping
مین جمع کردن
run of the mine
بی رتبه
salt mine
کان نمک
service mine
مین جنگی
service mine
مین قابل انفجار
ski mine
نوعی مین ضد نفر مخصوص نصب در معابر اسکی
snagline mine
مین باشاخک غوطه ور
that is your duty and not mine
این وفیفه شماست
that is your duty and not mine
نه وفیفه من
this mine prospects well
این کان مایه امیدواری است
watching mine
مین شناور در سطح اب
trap mine
مین غافلگیر کننده
run of the mine
بی درجه
rising mine
مینی که میتواند به سطح اب بیاید
to enter
[into a mine]
وارد معدنی شدن
[مثال با آسانسور]
This isn't mine.
این مال من نیست.
Mine is bigger than yours .
مال من بزرگتر از مال تو است ؟
Your method is different from mine .
روش شما با من فرق می کند
limpet mine
وسیلهمنفجرهمتصلشدهباآهنربا
underground mine
معدم زیرزمینی
poised mine
مین مسلح
snagline mine
مین با شاخک شناور
propelled mine
مین جهنده
propelled mine
مین متحرک
rising mine
مین بالارونده دریایی
trap mine
مین تله انفجاری شده
floating mine
مین شناور
creeping mine
مین متحرک ازاد
creeping mine
مین خزنده دریایی
copper mine
معدن مس
copper mine
کان مس
mine mooring
خوشه مین
active mine
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
coarse mine
نوعی مین دریایی با حساسیت کم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com