Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
contour line
منحنی تراز
contour line
خط برجستگی زمین
contour line
خط میزان منحنی
contour line
خط جانبی
Search result with all words
index contour line
میزان منحنی اصلی
Other Matches
contour
ضد
contour
پست و بلندی
contour
نمای کرانی
contour
حدفاصل
contour
نقاشی کردن طراحی کردن
contour
نقشه برجسته
contour
خط فاصل درنقشههای رنگی
contour
محیط مرئی
contour saw
با طرح اره کردن
contour
محیط مریی دوره میزان منحنی
contour
عوارض زمین
contour
طرح پیشخوان
contour
شکل
contour
فرم
contour
هیکل
contour
منقابل
contour
شکل دادن
contour
فرم دادن
contour
خط واصل
contour
کانتور
contour
بدنه
contour
خط کناره نما
contour feather
قسمتبرجستهیپر
approximate contour
میزان منحنی تقریبی
contour template
مشابه سازی یک شکل دو یاسه بعدی
contour bands
بندهای دور گرد
contour map
طرح کانتوری
contour electrode
الکتروددوره دار
contour interval
فاصله میزان منحنی
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
depth contour
تک ژرفا
depth contour
پربند عمق
contour map
نقشه عوارض نما
contour map
نقشه میزان منحنی دار
contour grinder
دستگاه سنگ پروفیل
contour bund
بند در امتداد خط تراز
contour electrode
الکترود پروفیلی
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
contour grind
سنگ سمباده پروفیل
bathymetric contour
میزان منحنیهای نشان دهنده عمق
bathymetric contour
خط عمق سنجی
intermediate contour
میزان منحنی واسطه
contour analysis
تجزیه و تحلیل کرانهای
contour map
نقشه برجسته
contour map
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
contour lines
خط هم ارتفاع
contour lines
منحنی تراز
contour lines
خطوط میزان منحنی
contour interval
فاصله خطوط واصل
contour strip cropping
کشت نواری برروی خطوط میزان
contour milling machine
دستگاه فرز پروفیل
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing
فاصله سطور
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line-up
به خط شدن
on line
مستقیم
mean line
خط میان
along line
در خط
along line
در امتداد خطوط
all along the line
در همه جا
line of d.
مرز
all along the line
درامتدادهمه خط
to come in to line
در صف امدن
on line
متصل
on line
درون خطی
line-up
به ترتیب ایستادن
line out
با خط علامت گذاشتن
line-up
ردیف ایستادن تیم
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down the line
ضربه از کنار زمین
line of d.
حد فاصل
on line
در خط
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
to come in to line
موافقت کردن
line by line
سطر به سطر
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
down line
بار کردن پایین خطی
old line
محافظه کار
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
on line help
کمک مستقیم
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
out of line
خارج از خط جبهه
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
the line
صف
in line
همراستا
in line
شمشیر در وضع حمله
on the line
هواپیمای اماده پرواز
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
o o line
خط دیدبانی سپاه
down the line
<idiom>
درآینده
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
ردیف ایستادن تیم
line
محصول
line
نسب
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
جبهه جنگ
line
سیم
line
در سمت
line
خط صف
line
طناب خط
line
خط
line
پوشاندن
line
استرکردن
line
ترازکردن
line
اراستن
line
بخط کردن
line
خط زدن
line
حدود رویه
line
شعبه
line
لاین
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
رشته
line
طرز
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
خط دار کردن
off line
منفصل
line
ردیف
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
: خط
off line
قطع
line
جاده
line
طناب سیم
off line
غیر متصل
off line
برون خطی
line
رشته بند
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
سطر
line
خط انداختن در
line
: خط کشیدن
line up
به ترتیب ایستادن
line up
به خط شدن
line
ریسمان
line
لجام
line
رسن
line
دهنه
line
صفی در خط
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
multipoint line
خط چند نقطهای
line width
پهنای خط
load line
خط بار
marline or line
طناب کوچک دولا
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
local line
خط محلی
loop line
دوراهی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
profile line
نیمرخ زمین
lubber's line
نشانگر سینه
private line
خط خصوصی
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
out of line coding
کدگذاری برون خطی
percolation line
خط نفوذ
on line operation
عملکرد درون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
phase line
خط خیز
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phantom line
خط سری
phantom line
خط فرضی
pipe line
خط لوله
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line
خط امکانات
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
penny a line
ارزان نویس بی مایه
on line operation
عمل درون خطی
outhaul line
برون کش
overhead line
سیمکشی هوایی
overhead line
خط هوایی
pass a line
رد کردن طناب
peaked line
خط چین
peaked line
خط پاره پاره
penny a line
ارزان
out line font
قلم متغیر
out line font
فونت متغیر
penny a line
پست
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
possibilities line
خط بودجه
off line storage
حافظه برون خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com