English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
contrast control پیچ تباین
Other Matches
contrast هم سنجی
contrast فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrast دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrast تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrast بررسی تفاوتهای دو مجموعه اطلاعات
in contrast with درمقابل
in contrast with دربرابر
to contrast [with] مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
contrast اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrast زمینه طرح و سایه
contrast تباین
contrast تقابل کنتراست
contrast برابرکردن
contrast مغایرت
contrast مقابله
contrast مقایسه کردن
contrast تقابل
contrast رنگ زمینه
high contrast تغایر بالا
image contrast درجه خاکستری تصویر
color contrast تضاد رنگی در زمینه فرش
chromatic contrast تقابل فامی
image contrast کنتراست تصویر
high contrast تغایر عالی
increase of contrast افزایش کنتراست
expanded contrast تنظیم کنتراست
contrast enhancement توسعه تشخیص سایه روشن
brightness contrast تقابل درخشندگی
contrast x ray پرتونگاری تقابلی
intermediate contrast تغایر متوسط
high contrast image تصویر با تغایر عالی
high contrast developer دستگاه فهور با تغایر بالا
They are as different as chalk from cheese . what a contrast ! این کجا وآن کجا !
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control واپاد
control بازدید
to keep under control تحت نظارت نگه داشتن
self control خودداری
self-control خودداری
self-control خویشتنداری
self-control خودگردانی
self control مسک نفس
self control کف نفس
self control قوه خودداری
control بازرسی نظارت جلوگیری
control اختیار
control کنترل کردن مهار کردن
control مهار
control نظارت
control کنترل
control کاربری
control کنترل بازبینی
control بازرسی
control نظارت کردن تنظیم کردن
control وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control کنترل کردن
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control کنترل کردن فرمان
control بازرسی کردن
control نظارت کردن
control فرمان
control نظارت و ممیزی کردن
control توپزن دقیق
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
volume control پیچ صدا
exchange control کنترل ارزی
volume control کنترل شدت صوت
experimental control کنترل ازمایشی
wage control کنترل دستمزد
external control کنترل خارجی
framing control پیچ تنظیم تصویر
frequency control کنترل فرکانس
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
electronic control کنترل الکترونیکی
electronic control فرمان الکترونیکی
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
erosion control جلوگیری از فرسایش
error control کنترل خطا
esi control control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
exchange control کنترل ارز
exchange control نظارت ارز
electronic control تنظیم الکترونیکی
forms control کنترل فرم ها
control towers برج کنترل
fly control برج کنترل
control towers برج مراقبت
fiscal control نظارت مالی
fiscal control کنترل مالی
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
flight control کنترل پرواز
flight control سیستم کنترل هواپیماها
flood control سیل بندی
fire control کنترل یا هدایت اتش
fly control قسمت کنترل پرواز
field control کنترل میدان
fighter control کنترل شکاریها
fighter control کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
fire control اطفاء حریق
fire control جلوگیری از اتش سوزی
fire control سیستم کنترل اتش
focusing control تنظیم تمرکز
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control کنترل اتش
fire control دستگاه کنترل اتش توپخانه
flow control کنترل جریان
electric control کنترل الکتریکی
control signal علامت کنترل
control surface سطح فرمان
control stand جایگاهکنترل
control switch کلید فرمان
control system سیستم فرمان
control system سیستم کنترل
control total جمع فیلدهای عددی برای بررسی صحت ورودی پردازش داده یا داده خروجی
control transmitter دستگاههای همگرد
control unit واحد کنترل
control unit قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
control vane تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
control variable متغیر کنترل شده
control vehicle تانک نافم حرکت
control surface سطح کنترل
control statement جمله کنترلی
control surface کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
control signals سیگنالهای کنترلی
control signals علائم کنترلی
control slide کشوی کنترل
control slide غلتگاه کنترل
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control station ایستگاه کنترل
control status وضعیت کنترلی
control status وضعیت کنترل اتش
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
control store انباره کنترل
control structure ساخت کنترل
control structure ساختار کنترلی
control structure ساختارکنترل
control vehicle خودرونافم ستون یا نافم حرکت
control wheel صفحه کنترل
control wheel صفحه تنظیم کننده
control knob دکمههایکنترل
control keys کلیدهایکنترل
data control کنترل داده ها
control deck کنترلعرشه
control box جعبهکنترل
control bar میلهکنترل
colour control کنترلرنگ
decentralized control کنترل غیر تمرکزی
delusion of control هذیان کنترل شدگی
climate control کنترلدما
centring control دکمهکنترلصفحه
direct control کنترل مستقیم
disaster control روش کنترل سوانح
control knobs دکمهکنترل
damage control اسیب گیری
damage control کنترل کردن خسارات
control word کلمه کنترل
control words کلمات کنترلی
control zone منطقه کنترل هوایی
control zone منطقه فضای هوایی تحت کنترل
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
cortical control کنترل مغزی
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
crystal control تنظیم با بلور
cursor control کنترل مکان نما
control room اتاقکنترل
control pad صفحهکنترل
damage control کنترل خسارات
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
statistical control کنترل اماری
mixture control کنترل مخلوط
monetary control کنترل پولی
monetary control نظارت پولی
motor control کنترل حرکتی
movement control کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
net control کنترل شبکه
net control ایستگاه کنترل شبکه
numerical control کنترل عددی
sequence control کنترل ترتیبی
organization control کنترل سازمانی
output control تنظیم انرژی خروجی
minor control کنترل کم
minor control کنترل ضعیف
sequence control کنترل متوالی
start up control کنترل اغازی
magnetci control کنترل فرمان مغناطیسی
speed control کنترل عده دور
speed control کنترل سرعت
spark control نافم جرقه
manpower control کنترل نیروی انسانی
manual control کنترل دستی
span of control حوزه نظارت
social control کنترل اجتماعی
size control کنترل اندازه
material control کنترل مواد
sequential control کنترل ترتیبی
sequence control کنترل ترتیب
peaking control نافم اوج دهندگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com