English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
control logic منطق کنترل
Other Matches
logic مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
logic مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
logic دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
logic مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
logic نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logic مراحل و تصمیمات و ارتباطات
logic ولتاژ نمایش وضعیت منط قی مشخص .
logic تخته مدار چاپ شده حاوی دروازههای منط قی دودویی و نه قط عات آنالوگ
logic سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
logic دانش تفکرات و دلایل
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
logic نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
logic منطق
logic استدلال
logic برهان
logic منطق ریاضی
logic زبان ریاضی
logic لاجیک
logic قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
logic ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
logic ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
logic منطقی
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
logic shift تغییر مکان منطقی
affective logic منطق عاطفی
logic sum مجموع منطقی
logic switch گزینه منطقی
logic symbol نماد منطقی
logic symbol علامت منطقی
logic theorist نظریه پرداز منطقی
logic seeking انتهای خط وط
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
logic product حاصلضرب منطقی
logic function تابع منطقی
logic gate دروازه منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logic network شبکه منطقی
logic operation عمل منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
logic theory نظریه منطقی
logic unit واحد منطقی
mathematical logic منطق ریاضی
symbolic logic منطق رمزی
symbolic logic منطق سمبلیک
symbolic logic زبان علایم یاعلامتی
to chop logic منطق بافتن
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
threshold logic منطق استانهای
symbolic logic منطق نمادی
two level logic منطق دوسطحی
boolean logic منطق بولی
n level logic منطق N سطحی
negative logic منطق منفی
positive logic منطق مثبت
propositional logic منطق گزارهای
computer logic منطق کامپیوتر
sequential logic منطق ترتیبی
shared logic منطق اشتراک
structural logic منطق ساختی
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
logic error خطای منطقی
formal logic منطق مجرد
logic add جمع منطقی
logic programming برنامه نویسی منطقی
hardwired logic تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
fuzzy logic منطق نامعلوم
logic variable متغیر منطقی
fuzzy logic نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
formmal logic منطق صوری
fluid logic منطق سیلانی
formal logic قضاوت سطحی
formal logic منطق صوری
formal logic منطق رمزی
formal logic منطق صوری [منطق]
mathematical logic منطق ریاضی [ریاضی]
logic analysis تحلیل منطقی
logic analyzer تحلیل کننده منطقی
logic design طراحی منطقی
logic element عنصر لاجیک
logic element عنصر منطقی
logic designer طراح مدارهای منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic design طرح منطقی
logic diagram نمودار منطقی
logic array ارایه منطقی
logic board تخته منطقی
logic board برد منطقی
logic card کارت منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
uncommitted logic array مشابه 10328
double rail logic منطق دو خطی
current mode logic منطق جریانی
uncommitted logic array جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
diode transistor logic DTL
emitter coupled logic طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
first order predicate logic PROLO بکار می رود
random logic design طرح منطقی تصادفی
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
integrated injection logic IIL
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
logic arithmetic unit واحد منطق و حساب
arithmetic logic unit واحد حساب و منطق
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
single rail logic منطق تک خطی
direct coupled transistor logic سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
self control مسک نفس
self control کف نفس
control کاربری
self control قوه خودداری
self control خودداری
control نظارت کردن
control نظارت و ممیزی کردن
control توپزن دقیق
control فرمان
control وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control کنترل کردن مهار کردن
control نظارت
control اختیار
control نظارت کردن تنظیم کردن
control کنترل کردن
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
control بازرسی
control مهار
control بازرسی کردن
control کنترل کردن فرمان
control کنترل بازبینی
self-control خویشتنداری
self-control خودگردانی
to keep under control تحت نظارت نگه داشتن
control کنترل
self-control خودداری
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control واپاد
control بازدید
control بازرسی نظارت جلوگیری
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
ignition control کنترل احتراق
indirect control کنترل غیرمستقیم
input control کنترل ورودی
grid control کنترل شبکه
shading control پیچ فام
hue control پیچ فام
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
ground control دستگاه کنترل کننده زمینی
image control کنترل تصویر
hold control نافم همزمانی
ground control کنترل زمینی
intensity control پیچ رنگ
intensity control کنترل شدت
light control کنترل روشنایی
line control کنترل خط
linearity control نافم خطی
load control تنظیم با بار خارجی
light control کنترل نور
It is beyond my authority(control). اینکار از اختیار من خارج است
wiper control سیستمبرفپاککن
tuning control کنترلصدا
throttle control کنترلاره
lighting control کنترل روشنایی
inventory control کنترل موجودی
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
lateral control کنترل جانبی
lateral control کنترل در عرض جبهه
level control کنترل سطح
lever control کنترل اهرمی
lift control کنترل اسانسور
ticket control کنترلبلیط
government control کنترل دولتی
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
exchange control نظارت ارز
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
exchange control کنترل ارزی
experimental control کنترل ازمایشی
external control کنترل خارجی
remote control کنترل از راه دور
remote control فرمان از راه دور
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
field control کنترل میدان
fighter control کنترل شکاریها
exchange control کنترل ارز
esi control control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
identity control بازرسی شناسنامه
electric control کنترل الکتریکی
identity control بررسی هویت
electronic control تنظیم الکترونیکی
electronic control کنترل الکترونیکی
electronic control فرمان الکترونیکی
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
remote control ریموت کنترل
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com