Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
English
Persian
controllable pitch propeller
ملخ با گام قابل کنترل
Other Matches
adjustable pitch propeller
ملخ با گام قابل کنترل
fixed pitch propeller
ملخ با گام ثابت
controllable
قابل کنترل
controllable
آنچه قابل کنترل است
controllable
قابل نظارت
controllable
قابل ممیزی یا بازرسی
controllable cost
هزینهای که بر حسب مقدارتولید تغییر میکند
controllable twist
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
propeller
پروانه
propeller
ملخ
propeller
پیشران
propeller
پروانه کشتی
propeller
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
propeller
پروانه ناو
propeller
ملخ هواپیما
propeller
گاردان خودرو
propeller duct
قابپروانه
driving propeller
پروانهحرکت
colloidal propeller
سوخت کلوئیدی
propeller fan
پروانه گردان
propeller shaft
محور مفصلی
propeller blade
تیغه پروانه
propeller joint
چهارشاخه گاردان خودرو
propeller shaft
میل کاردان
reversible propeller
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
ship propeller
پروانه کشتی
propeller shaft
محور کاردان
propeller shaft
میل گردان محور انتقال نیرو
pusher propeller
ملخ هل دهنده
supersonic propeller
ملخ مافوق صوت
propeller shaft
گاردان خودرو
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
static propeller thrust
تراستی که توسط یک ملخ تولید میشود
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
constant speed propeller
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
pitch in
شروع به خوردن غذاکردن
to pitch in
جدادست بکارشدن
pitch in
<idiom>
به چیزی پول یا کمک دادن
pitch in
با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch
درجه
pitch into
به خوراک حمله کردن
to pitch into
زور اوردن به حمله کردن
pitch upon
انتخاب کردن
to pitch upon something
چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch
دانگ صدا
pitch
چادرزدن
pitch
اوج پرواز اوج
pitch
چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch
استقرار
pitch
ته مانده تقطیر
pitch
تفاله قطران
pitch
زفت
pitch
میل
pitch
شیب
pitch
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch
خیمه زدن
pitch
تن صدا
pitch
زیروبمی صدا
pitch
استوارکردن
pitch
خیمه زدن برپاکردن
pitch
نصب کردن
pitch
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch
توپ را زدن
pitch
جای شیب پلکان
pitch
گام
pitch
سرازیری
pitch
پرتاب کردن
pitch
زیر و بمی
pitch
زمین بازی
pitch
زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch
پرتاب
pitch
قطران
pitch
قیر
pitch
گام سیم پیچی
pitch
قیر اندودکردن
pitch
طول طناب کوهنوردی
pitch
نواک
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch
بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch
ضربت باچوگان نصب
pitch
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
standard pitch
گام استاندارد
pitch pine
شجرالقطران
pitch pine
کاج قیری
pitch of spiral
پای پیچ
pitch of arch
خیز طاق
pitch setting
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch of poles
گام قطبها
pitch of arch
خیز قوس
pole pitch
گام قطب
pitch macadam
سنگریزه قیر
pitch resin
لبان شامی
reverse pitch
گام معکوس
pitch-and-toss
شیر یا خط
pitch a tent
<idiom>
چادرزدن
To pitch a tent.
چادر زدن
fever pitch
فوقالعادههیجانانگیز
pitch wheel
چرخکوککردن
perfect pitch
رجوع شود به pitch absolute
winding pitch
گام سیم پیچی
variable pitch
جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
track pitch
گام شیار درجه شیار
track pitch
فاصله شیار
tooth pitch
گام شیار
tooth pitch
گام دندانه
to queer the pitch for any one
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to pitch on one's head
از سر پرت شدن
pitch speed
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
theoretical pitch
گام تئوریک
rivet pitch
فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
pitch black
قیرگون
diametral pitch
گام قطری
dot pitch
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
dot pitch
درجه نقطه
effective pitch
گام موثر
feed pitch
گام پیش بری
feathering pitch
گام فدر
fractional pitch
گام کسری
full pitch
گام پر
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
diameter pitch
قطر گام
cyclic pitch
گام دورانی
coil pitch
گام پیچک
pitch black
خیلی سیاه
pitch-black
قیرگون
pitch-black
خیلی سیاه
absolute pitch
زیر و بمی مطلق
back pitch
گام خور پیچک
base pitch
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
character pitch
تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch
pica
character pitch
type elite
geometric pitch
گام هندسی
grid pitch
گام شبکه
pitch diameter
قطر پهلو
pitch control
کنترل گام ملخ
pitch control
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch control
کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch curves
تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch dark
تاریک
pitch dark
قیرگون
pitch dark
سیاه
pitch diameter
قطر گام
pitch diameter
قطر جناح
pitch coal
ذغال سنگ قیری
pitch and toss
نوعی بازی شیر یاخط
pitch altitude
زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch and toss
بازی بیخ دیواری
nominal pitch
گام اسمی
pitch cap
کلاه زفت
mineral pitch
قیر معدنی
pitch circle
دایره گام
mineral pitch
اسفالت
pitch a yarn
قصه گفتن
straight run pitch
تفاله اولین تقطیر
cyclic pitch control
کنترل گام دورانی
coal tar pitch
قیر ذغال سنگ
coal tar pitch
قیر قطران ذغال سنگ
pitch of armature winding
گام پیچک
collective pitch control
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
tough pitch copper
مس چقرمه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com