Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
core blowing equipment
تجهیزات دمیدن هسته
Other Matches
blowing
دمیدن
blowing
پوف کردن
blowing
خروج هوا با فشار و سرعت زیاد
blowing
وزش
double blowing
دمش مضاعف
back blowing
عمل شستشو و توسعه چاه
air blowing
دمیدن هوا
blowing nozzle
مبدل
blowing nozzle
شیپوره دم
blowing engine
ماشین یا موتور دمنده
blowing agent
عامل پف کننده
glass blowing
شیشه گری
mind-blowing
رجوع شود به psychedelic
he is blowing glass
شیشه را با فوت درست کردن
time of blowing
زمان دم
mind-blowing
کوبنده
mind-blowing
بغرنج
mind-blowing
شگفت انگیز
To be puffing and blowing .
به نفس نفس افتادن
mind-blowing
تکان دهنده
mind-blowing
دشوار
piston blowing engine
موتور دمنده پیستونی
A cold wind is blowing.
باد سردی می وزد
upper surface blowing
دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال
single jet blowing
مشعل یک شعلهای
core
مغزه
core
رشته سیم هسته وسط سیم
core
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
core
بخش هدایت مرکز یک کابل
core
برنامه کامپیوتری ذخیره شده در حافظه اصلی
core
ماهیچه
core
مرکزی
core
هسته یا دیوارهستهای
core
چنبره
core
هسته
core
مغز ودرون هرچیزی
core
مغزی
core
هسته مرکزی مفتول
core
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی
core
هسته سنگ
core
نمونه مواد حفاری
core
مغز
core
درون
equipment
تجهیزات
equipment
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment
ساز و برگ
equipment
اثاثه
equipment
اثاثیه
equipment
تجهیز
equipment
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment
لوازم
equipment
خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment
ساز وبرگ
equipment
دستگاه
core sand
ماسه ریخته گری
core of the earth
هسته زمین
single core
هادی تک رشتهای
core nail
سوزن هسته
single core
کابل یک رشتهای
extendeo core
حافظه چنبرهای توسعه یافته
core oven
کوره هسته
solenoid core
هسته سولنئید
core transformer
مبدل هسته دار
core storage
انباره هستهای
core storage
انبار چنبرهای
core pin
خار هسته
core plane
صفحه چنبره ها
core print
تکیه گاه ماهیچه
core sample
نمونه استوانهای
core storage
انباره چنبرهای
it is rotten at the core
ازدرون خراب است
ferrite core
جمبره فریتی
ferrite core
ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
magnet core
هسته مغناطیسی
magnetic core
هسته مغناطیسی
magnetic core
چنبره مغناطیسی
magnet core
هسته
hollow core
هسته مجوف
magnet core
هسته اهنربا
impervious core
هسته نفوذناپذیر
laminated core
هسته متورق
hard core
مصالح اوار
hard core
مصالح تخریب
ferrite core
به کار می رفت
four core cable
کابل چهار سیمه
four core cable
کابل چهاررشتهای
hard core
زیرسازی جاده
hard core
پی جاده
iron core
هسته اهن
core memory
حافظه هستهای
core hole
سوراخ هسته
core binder
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
core barrel
لوله نمونه بردار
apple core
تخمدان سیب
coil core
هسته سیم پیچ
clay core
مرکزخاکرس
core memory
حافظه چنبرهای
wire core
مغزی سیمی
three core cable
کابل سه رشتهای
impervious core
هسته ناتراوا
watertight core
هسته اب بندی
concrete core
نمونه استوانهای بتن
coil core
هسته بوبین
air core
بی هسته
transformer core
هسته ترانسفورماتور
bobbin core
هسته سیم پیچ
core box
قالب ماهیچه
cable core
سیم کابل
armature core
هسته ارمیچر
core gap
چاک هسته
core dump
روگرفت حافظه
core loss
اتلاف هسته
core drilling
نمونه برداری با مته
core loss
اتلاف اهن
core matrix
ماتریس چنبرهای
core drill
مته نمونه بردار
reactor core
هستهرآکتور
radiator core
هستهرادیاتور
core iron
اهن هسته
ventilating equipment
تجهیزات تهویه
output equipment
تجهیزات خروجی
x ray equipment
تجهیزات اشعه رونتگن
camping equipment
لوازم مخصوصاردو
equipment compartment
کوپهتجهیزات
technical equipment
تجهیزات فنی
equipment rack
پایهوسایل
equipment lock
قفلتجهیزات
machine equipment
تجهیزات ماشین
two way telephone equipment
تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
table of equipment
جدول ساز و برگ
standby equipment
تجهیزات جانشینی
sonic equipment
وسایل اوازی
sonic equipment
وسایل اوایی
telephone equipment
تجهیزات تلفن
sampling equipment
دستگاه نمونه گیر
radar equipment
تجهیزات رادار
protective equipment
تجهیزات حفافتی
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
pool equipment
وسایل پارک موتوری
test equipment
دستگاه ازمایش لامپ
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
nitriting equipment
تجهیزات ازت دهی
transfer equipment
تجهیزات
test equipment
وسایل ازمایش
telephone equipment
دستگاه تلفن
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
check out equipment
وسایل بازدید محل
extra equipment
تجهیزات اضافی
equipment reserve
ذخیره تجهیزاتی
equipment logbook
دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment logbook
دفتر تجهیزات
equipment failure
خرابی تجهیزاتی
equipment compatibility
همسازی تجهیزاتی
control equipment
ابزار نظارت
equipment bay
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment bag
ساک دستی بازیگر
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
accessory equipment
وسایل یدکی
electric equipment
تجهیزات الکتریکی
accessory equipment
تجهیزات یدکی
extra equipment
متعلقات ویژه
ancillary equipment
تجهیزات جانبی
ancillary equipment
equipment peripheral
ancillary equipment
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment
وسیله جانبی
ancillary equipment
تجهیزات پیرامونی
honing equipment
تجهیزات سنگ زنی
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
mechanical equipment
تجهیزات مکانیکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
ancillary equipment
تجهیزات اضافی
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
auxiliary equipment
تجهیزات جانبی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary equipment
وسایل یدکی
handling equipment
تجهیزات بار
garage equipment
تجهیزات گاراژ
core molding machine
دستگاه ریخته گری هسته
iron core coil
پیچک با هسته اهنی
air core transformer
ترانسفورماتور با هسته هوایی
core baking oven
کوره خشک کننده
toroid magnetic core
هسته مغناطیسی چنبرهای
concrete core wall
دیوار با هسته بتنی
closed magnetic core
هسته مغناطیسی بسته
air core chuke
پیچک با هسته هوایی
smooth core armature
ارمیچر با هسته صاف
single core cable
کابل یک سیمه
magnetic core memory
حافظه چنبرهای مغناطیسی
magnet core aerial
آنتن با هسته آهنربایی
rosin core solder
لحیم با مغز کولوفان
rubble hard core
مصالح تخریب
rubble hard core
مصالح اوار
iron core choke
پیچک با هسته اهنی
iron core transformer
مبدل با هسته اهنی
single core cable
کابل یک رشتهای
technical equipment compartment
قسمتوسایلتخصصی
mobile equipment pool
بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com