Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
counter-revolution
ضد انقلاب
counter-revolution
جنبش برای سرکوبی انقلاب
Other Matches
counter revolution
ضد انقلاب
counter revolution
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
electronic counter counter measures
اقدامات ضد ضد الکترونیکی
revolution
چرخش دوران
revolution
حرکت انتقالی
revolution
سرعت دورانی
revolution
یک دوره کامل
revolution
دور
revolution
دوران شورش
revolution
گردش
revolution per second
دور در ثانیه
revolution
چرخش
revolution
حرکت انقلابی
revolution
انقلاب
revolution
دور دوران کامل
revolution
شورش
revolution
واگشت
revolution
اشوب
industrial revolution
انقلاب صنعتی
information revolution
تحول اطلاعات
keynesian revolution
انقلاب کینزی
palace revolution
انقلاب کاخی
palace revolution
انقلاب کاخ نشینان
french revolution
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
french revolution
انقلاب فرانسه
green revolution
انقلاب سبز
computer revolution
تحول کامپیوتر
commercial revolution
انقلاب بازرگانی
american revolution
american
agricultural revolution
انقلاب کشاورزی
agrarian revolution
انقلاب ارضی
paraboloid of revolution
سهموی دوار
revolution conter
دور شمار
there removred revolution
شورشی که شهرت دارد
surface of revolution
سطح تغییر
russian revolution
وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
russian revolution
انقلاب روسیه
revolution per minute
دور در دقیقه
south america revolution
america south
south american revolution
انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
counter
1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
counter
باجه تلاقی کردن
counter
ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
under the counter
قاچاقی
under the counter
داروی بدون نسخه وغیر مجاز
up/down counter
شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
outside counter
روریهمعکوس
under the counter
<idiom>
مخفیانه فروخته شدن
over the counter
خارج از بورس فروخته شده
over-the-counter
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
counter
دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter
ضربت متقابل
counter
مقابله کردن
counter
ضد
counter
گیشه
counter
شمارشگر
counter
جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter
باجه
counter
مقابله کردن تلافی کردن
counter
بالعکس
counter
پیشخوان باجه
counter
درروبرو
counter
درجهت مخالف
counter
بساط
counter
پیشخان
counter
معکوس
counter
شمارنده
counter
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter
ضربت زدن ضد
counter-
پیشوندی به معنای مخالف یاضد
counter
ضربت متقابله معامله به مثل
counter
حمله
counter
کنتور
counter
متقابل
counter
پیشخوان
counter
عقربه شمارش
counter
مقابل دستگاه شمارنده
counter
شمارگر
counter
چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
turns counter
دور شمار
ring counter
شمارنده حلقهای
counter-espionage
عملیات ضدجاسوسی
step counter
گام شمار
speed counter
کنتورسرعت
to nails to counter
رسوا کردن
speed counter
شمارشگر عده دور
counter espionage
عملیات ضدجاسوسی
counter-espionage
ضد جاسوسی
sequence counter
ترتیب شمار
repeat counter
شمارنده تکرار
pulse counter
ضربه شمار
counter weight
وزنه مقابل
detotalizing counter
شمارندهای که کل مقدارباقیمانده ماده مورد سنجش را نشان میدهد
frequency counter
شمارنده فرکانس
impluse counter
شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
instruction counter
شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
line counter
شمارنده سطر
location counter
مکان شمار
loop counter
شمارنده حلقه
magnetic counter
کنتور مغناطیسی
modulo n counter
شمارنده به پیمانه
counter preparation
ضد تهیه
photon counter
شمارگر فوتونی
program counter
شمارنده برنامه
program counter
شمارشگربرنامه
pulse counter
پالس شمار
counter weight
پاسنگ
counter-revolutions
جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-change
نقش شطرنجی
counter-brace
تیر تقویت عرضی
counter-arch
[قوسی مخالف قوس دیگر]
counter-apse
[محرابی مخالف محراب دیگر]
counter shed
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
counter attack
حمله متقابله
counter attack
پاتک
counter-revolutionary
ضدرژیم
ticket counter
جایگاهبلیط
over-the-counter market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
counter-fort
[شمع پشتیبان دیوار]
counter-lath
تخته سقف
Geiger counter
شمارگر گایگر- مولر
Geiger counter
شمارشگر مولر
counter-vault
قوس کفبند
counter-scrap
دیوار
counter-poise
پل متحرک باسکولی
counter-mure
موج شکن
counter-lath
توفال
tape counter
شمارشگرنوار
row counter
رجشمار
counter-measures
چارهجویی
counter-measures
اقدام متقابل
counter-measure
پیشگیری
counter-measure
پادکار
counter-measure
اقدام جبران کننده
counter-measure
چارهجویی
counter-measure
اقدام متقابل
counter-attacks
حمله متقابله
counter-measures
اقدام جبران کننده
counter-measures
پادکار
counter-measures
پیشگیری
information counter
جایگاهاطلاعات
counter military
مقابله باعملیات نظامی
counter-revolutions
ضد انقلاب
counter-attack
حمله متقابله
counter-attack
پاتک
counter-productive
پادفرآور
counter-productive
آسیبآور
counter-productive
گزندآور
counter-productive
زیانبخش
counter-attacks
پاتک
counter mechanism
مکانیسم شمارشگر
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
counter fire
اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
counter fire
اتش متقابل
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
counter e.m.f. cell
پیلهای برق وارانی
counter disengagement
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
counter current
جریان متقابل
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
counter credit
اعتبار متقابل
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
counter jumper
شاگرد دکان
counter jumper
فروشنده دکان
counter jump
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
counter ion
یون مخالف
counter intelligence
ضداطلاعات
counter insurgency
ضد شورش
counter guerilla
ضد گریلایی
counter guerilla
ضد چریکی
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
counter claim
دعوی متقابل
counter circuit
کنتور رادار
counter balance
وزنه تعادلی
counter attraction
جاذبه متقابله
counter espionage
ضد جاسوسی
counter attraction
کشش متقابل
counter propaganda
تبلیغ متقابل
counter approach
استحکامات متقابله
counter propaganda
پاداوازه گری
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air
ضد هواپیمایی
counter battery
ضد اتشبار
counter battery
عملیات ضد اتشبار
counter check
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
counter charge
دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge
تهمت متقابله
counter ceiling
خوانچه پوش
counter ceiling
کمرپوش
counter ceiling
سقفواره
counter parry
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
counter berm
سکوی پایه خارجی خاکریز
control counter
شماره کنترلی
counter agent
عامل خنثی کننده
address counter
نشانی شمار
counter reconnaisance
ضد شناسایی
counter riposte
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
counter rotate
چرخش بالاتنه در پیچ
counter sabotage
ضد خرابکاری
counter sign
نشانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com