Dictiornary-Farsi | court of first instance | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
court of first instance	دادگاه شهرستان
court of first instance	محکمه بدایت
court of first instance	دادگاه بدوی


Search result with all words

petition to court of first instance	عرضحال بدوی
Other Matches

for instance	مثلا`
in no instance	در هیچ مورد
in the first instance	بدوا"
For instance . By way of example .	مثلا"( من باب مثال )
in the first instance	در مرحله اول
This is only one instance out of many .	این یک مورداز هزار تا است
at the instance of	بر حسب تقاضای
at the instance of	به تقاضای
instance	مثل
instance	لحظه مورد
instance	نمونه
instance	مثال شاهد
instance	وهله
instance	بعنوان مثال ذکر کردن
instance	مورد
instance	شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
In this case ( instance) .	دراین مورد
For example ( instance ) , lets take Iran .	مثلا" فرضا" همین ایران
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.]	این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court	عشق بازی کردن
court	دادگاه
court	خواستگاری
court	دادگاه افهار عشق
court	دربار
court	زمین ورزشهای محوطهای
out of court	داد باخته
court	محکمه
right court	زمین سرویس سمت راست
court of a	محکمه استیناف
court	حیاط
court	بارگاه
out of court	محکوم علیه
to take somebody to court	کسی را محاکمه کردن
to appear before the court	در دادگاه ظاهر شدن
the court above	محکمه بالاتر
ad court	زمین سرویس سمت چپ تنیس
to court favour	توجه و التفات کسی را طلب کردن
tennis court	زمین تنیس
to put out of court	از دستور خارج کردن
to put out of court	شایسته مطرح کردن ندانستن
service court	محل فرود سرویس
supreme court	دیوان تمیز
supreme court	دیوان عالی کشور
squash court	زمین بازی اسکواش
summary court	دادگاه بدوی
service court	محل فرود سرویس اسکواش
summary court	دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
superior court	دادگاه عالی
the superme court	دیوانعالی کشور
tennis court	07/32 در59/01 متر
superior court	دادگاه تمیز
to pay court	عرض بندی کردن
police court	کلانتری
police court	ضابطین شهربانی
playing court	زمین بازی
peace court	دادگاه بخش
out door court	زمین هوای ازاد
open court	دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
open court	محکمه عمومی
municipal court	دادگاه داخلی
municipal court	دادگاه شهرداری
police court	دادگاه خلاف
police court	محکمه خلاف
practice court	دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
religious court	محکمه شرع
rear court	انتهای زمین
provost court	دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
provost court	دادگاه پادگانی
probate court	محکمه امور حسبی
peace court	صلحیه
probate court	دادگاه وصایا و ارث
prize court	شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
president of the court	رئیس دادگاه
motor court	متل
traffic court	دادگاه تخلفات رانندگی
ball is in your court <idiom>	[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
base-court	حیات بیرونی
ante-court	[اولین صحن در خانه های بزرگ]
to bring somebody before the court [s]	کسی را دادگاه بردن
court rug	فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court	به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to apply to a court	به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
contempt of court	اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
The ball is in your court. <idiom>	حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom>	حالا نوبت تو است.
court division	بخش دادگاه
court division	دادگاه
contempt of court	توهین به دادگاه [جرم جنایی]
to settle out of court	به توافق رسیدن خارج از دادگاه
kangaroo court	دادگاه غیرقانونی
kangaroo court	دادگاه پوشالی
court shoes	رجوع شود به pump
court shoe	رجوع شود به pump
volleyball court	9 در 81 متر
volleyball court	زمین والیبال
trial court	دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court	محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court	دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
kangaroo court	دادگاه مندرآوردی
law court	دادگاه قضایی
centre court	حیاطمیانی
out of court settlement	توافق بدون محکمه [حقوق]
kangaroo court <idiom>
hold court <idiom>	همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court	دادگاهویژهجرائممهم
court style	سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
crown court	دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law	دادگاه
right service court	داورسرویسراست
court referee	داورزمینبازیسرپوشیده
traffic court	دادگاه عبور و مرور
moot court	دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
criminal court	محکمه جنائی
court of grievances	دادگاه مظالم
court of appeals	دادگاه استیناف
court material	دادگاه نظامی
court martiall	شورای نظامی
court martiall	دادگاه نظامی
court martial	در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial	دادگاه نظامی
court games	بازیهای محوطهای
court card	سرباز
court card	بی بی
court of iquiry	دادگاه رسیدگی
court of justice	دادگاه
court yard	حیاط
court tennis	تنیس داخل سالن
court session	جلسه دادگاه
court procedure	محاکمه
court plume	پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order	قرار صادره از دادگاه
court of review	دادگاه تجدید نظر
court of record	در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record	دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province	دادگاه استان
court martial	محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court card	صورت :شاه
country court	دادگاه بخش
court of appeal	دادگاه استیناف
court of appeal	محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal	دادگاه استان
court of inquiry	بازپرسی
court of inquiry	دادگاه تفتیش
court of inquiry	کمیسیون تحقیق
court-martials	دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling	دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled	دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial	دردیوان حرب محاکمه کردن
court of appeal	دادگاه پژوهش
court of appeal	دادگاه عالی محکمه استیناف
contempt og court	اهانت به دادگاه
commercial court	دادگاههای صنفی
clerk of the court	کاتب
circuit court	دادگاه استیناف
circuit court	دادگاه منطقهای
master of the court	مدیر دفتر دادگاه
juvenile court	دادگاه نوجوانان
change court	تعویض زمین
base court	حیاط بیرونی یاعقبی
assize court	دادگاه جنایی
assize court	محاکم سیار جنایی
juvenile court	دادگاه اطفال
criminal court	عشق بازی کردن
international court	دادگاه بین المللی
left court	زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court	دادگاه محلی
front court	نیمهای که به ان حمله میشود
front court	محوطه جلو خط سرویس اسکواش
judicial court	محاکم عدلیه
half court	زمین سرویس
half court	قسمت سرویس زمین تنیس
high court of	دیوانعالی تمیز
grenade court	میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
kangoroo court	دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
high court of	دیوانعالی کشور
inns of court	کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
jurisdiction of the court	صلاحیت دادگاه
judicial court	دادگاههای دادگستری
odd court	زمین سرویس سمت چپ
lower court	محکمه تالی
district court	دادگاه بخش
disciplinary court	دادگاه انتظامی محکمه اداری
military court	دادگاه نظامی
disciplinary court	محمکه انتظامی
deuce court	زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court	بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court	دادگاه جنایی
criminal court	راز و نیاز کردن
district court	صلحیه
dut of court	ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
magistrates court	دادگاه جنحه
martial court	دادگاه نظامی
mid court	وسط زمین
one who appeals to the supreme court	فرجام خواه
criminal court division	بخش دادگاه جنایی
doubles service court	مکانسرویسدوبله
international court of justice	دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
appeal to the supreme court	فرجام خواستن
justice of supreme court	مستشار دیوان عالی کشور
chief clerk of the court	مدیر دفتر دادگاه