English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (4 milliseconds)
English Persian
crash خردکردن
crash درهم شکستن
crash ریزریز شدن
crash سقوط کردن هواپیما
crash ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crash سقوط
crash سقوط کردن
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash ورشکستگی ناگهانی
crash خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash متوقف شدن ناگهانی
crash از کار افتادن
crash پایان عملیات کامپیوتر
crash توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crash قفل سرنگون
crash متوقف
crash شکستگی خرابی
Other Matches
all crash زمان فوریت
crash course کلاسآموزشی
crash barrier حصار کنار جاده
crash helmets کاسکت
crash helmets خود
crash helmets کلاه ایمنی
crash helmets کلاه خود ایمنی
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
A crash language course . دوره فشرده آموزش زبان
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
crash price قیمت مفت
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to fall crash افتادن وباصداخردشدن
head crash شکستگی هد
crash-landed سقوط کردن هواپیما
crash-landing سقوط کردن هواپیما
crash-lands سقوط کردن هواپیما
crash land سقوط کردن هواپیما
crash boat قایق نجات
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
crash dive ناگهان بزیر اب رفتن
crash dolly جرثقیل چرخدار اخراجات
crash protected دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
disk crash خراش دیسک
disk crash خرابی دیسک
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
crash-land سقوط کردن هواپیما
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com