English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (5 milliseconds)
English Persian
crash dolly جرثقیل چرخدار اخراجات
Other Matches
dolly هدف کش هوایی
dolly کامپیوترمبادله اطلاعات هوایی
dolly سندان یا بلوکی که درپرچکاری دستی ورقات فلزی بکار می رود
dolly پشت گیر
dolly عروسک
dolly پیش نگهدارنده
dolly چرخ کوچکی شبیه قرقره
dolly [چرخ کوچک شبیه قرقره]
dolly کوبیدن پارچه با چوب رختشویی
camera dolly پایهدوربین
dolly bar میله پشت گیر
moom dolly chagi ضربه پا به عکس دورانی
trailer converter dolly یدک کش
trailer converter dolly تریلی کش
crash شکستگی خرابی
crash درهم شکستن
crash پایان عملیات کامپیوتر
all crash زمان فوریت
crash course کلاسآموزشی
crash متوقف
crash قفل سرنگون
crash متوقف شدن ناگهانی
crash خردکردن
crash ریزریز شدن
crash سقوط کردن هواپیما
crash ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crash سقوط
crash سقوط کردن
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash از کار افتادن
crash خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crash خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash ورشکستگی ناگهانی
crash helmets کلاه خود ایمنی
crash helmets کلاه ایمنی
crash helmets خود
crash helmets کاسکت
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
crash barrier حصار کنار جاده
A crash language course . دوره فشرده آموزش زبان
crash price قیمت مفت
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
to fall crash افتادن وباصداخردشدن
crash-landed سقوط کردن هواپیما
crash-landing سقوط کردن هواپیما
crash-lands سقوط کردن هواپیما
crash land سقوط کردن هواپیما
crash boat قایق نجات
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
crash dive ناگهان بزیر اب رفتن
crash protected دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
disk crash خراش دیسک
disk crash خرابی دیسک
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
head crash شکستگی هد
crash-land سقوط کردن هواپیما
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com