English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
critical path analysis تحلیل مسیر بحرانی
critical path analysis استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical path analysis منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical path analysis تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
Other Matches
critical path مسیربحرانی
critical path مسیر بحرانی
critical path method سی پی ام
critical path method روش مسیر بحرانی
path analysis تحلیل مسیر
path پیاده رو
path محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
path مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
path فرمان PATH
the f. path جاده پیش یاجلویی
path name نام مسیر
path گذرگاه
path مسیر
path جاده مال رو
I have been down that path. مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
by path جاده فرعی
path لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
f. this path ازاین راه برو
path باریک راه
path جاده
path راه
path مسیر طریقت
mean free path مسافت ازاد متوسط
time path مسیر زمانی
the primrose path عیش و نوش جویی
bicycle path مسیر دوچرخه سواری
leakage path مسیر نشت
leakage path مسیر خزش
light path مسیر نور
lightning path مسیر برق
magnetic path مسیر خطوط قوا
to beat a path کوبیدن یک جاده
train path اجازه عبور ترن روی یک خط
flight path مسیر پرواز
expansion path مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
expansion path مسیر گسترش
foot path کوره راه
base path مسیر بین پایگاهها
current path مسیر عبور جریان برق
bicycle path راه دوچرخه رو
glide path مسیر فرود ازاد
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
glide path مسیر پرواز در حال سرخوردن
mean free path مسافت ازاد میانگین
motor path گذرگاه حرکتی
path sweeping پاک کردن مسیر
primrose path راه تسلیم ورضا
primrose path راه عیش وخوشی
roller path صفحه بلبرینگ
roller path ریل دواربرجک توپ
path sweeping مین روبی مسیر دریایی
bridle path جاده اسب رو
path of flight مسیر هواپیما
path of flight مسیر پرواز
path of expansion مسیر گسترش
path of expansion مسیر توسعه
scan path مسیر پیمایش
nerve path گذرگاه عصبی
bridle path راه باریک
absorption mean free path مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
mean free path for attenuation مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
attenuation mean free path مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
mean free path absorption مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
magnetic path length طول مسیر خطوط قوا
scattering mean free path مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
To be itching fo r a fight . To be on the war path. سر دعوا داشتن
path [corridor] for emergency vehicles راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
critical مهم
critical حیاتی بحرانی
critical value ارزش بحرانی
critical انتقادی
critical حساس
critical وخیم نکوهشی
critical منتقدانه
critical شاخص
critical واقع درمرحله انتقال
critical بحرانی
critical وخیم انتقادی قابل تامل
self critical انتقاد کننده از خود
critical خطرناک
critical وخیم
critical region ناحیه بحرانی
critical frequency فرکانس بحرانی
critical intelligence اطلاعات مهم
critical frequency فرکانس مرزی
critical period دوره بحرانی
critical materials تجهیزات مهم
critical materials اقلام حیاتی و مهم
critical mass جرم بحرانی
critical intelligence اطلاعات حیاتی
critical height بلندی بحرانی
critical isotherm هم دمای بحرانی
critical isotherm منحنی هم دمای بحرانی
critical item اماد حساس
critical height ارتفاع بحرانی
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
critical limit حد بحرانی
critical magnitude اندازه بحرانی
critical mass توده مهم
critical mass توده حساس
critical period دوره شاخص
critical point نقطه بحرانی
critical temperature دمای بحرانی
critical temperature درجه حرارت بحرانی
critical values مقادیر شاخص
critical valve مقدار بحرانی
critical velocity سرعت بحرانی
critical point نقطه بحرانی
mission critical که شرکت شما به آن بستگی دارد
critical speed سرعت بحرانی
critical resistance مقاومت بحرانی
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
critical point نقطه فرود در پرش با اسکی
critical pollution الودگی بحرانی
critical position پوزیسیون حساس
critical pressure فشار بحرانی
critical ratio بهر شاخص
critical region منطقه بحرانی
critical region ناحیه شاخص
critical resistance مقدار مقاومت بحرانی
mission critical برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
critical frequency فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
critical deformation تغییر شکل بحرانی
critical date مدت زمان بحرانی
critical damping میرائی بحرانی
critical damping میرائی اپریودیک
critical damping خفیدگی بحرانی
critical current شدت بحرانی
critical coupling کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
critical coupling تزویج بحرانی
critical altitude ارتفاع بحرانی
critical amplification تقویت بحرانی
critical concentration میزان تمرکز بحرانی
critical angle زاویه بحرانی
critical altitude ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
critical assembly ترتیب بحرانی
critical area ناحیه بحرانی
critical activity فعالیت بحرانی
critical density چگالی بحرانی
critical depth عمق بحرانی
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
critical flow جریان بحرانی
critical error خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
Critical Regonalism منطقه ی بحرانی
critical facility تاسیسات حساس
critical facility تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
critical flicker frequency بسامد شاخص در سوسو زدن
critical voltage parabola شلجمی مقدار ولت قطع
critical wave legth طول موج بحرانی
thermal critical point نقطه ی بحرانی حرارتی
thermal critical point نقطه توقف
thermal critical point نقطه تبدیل حرارتی
critical angle of attack زاویه حمله بحرانی
critical raynold's number عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
critical backing pressure فشار حد خلاء بحرانی
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
critical angle of attack زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
critical angle of attack زاویه حمله
critical grid bias ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical grid current جریان بحرانی شبکه
critical grid current جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
critical heat flux چگالی جریان شبکه
critical heat flux شارحرارتی بحرانی
critical grid voltage ولتاژ بحرانی شبکه
critical grid current شدت بحرانی شبکه
critical incidents technique شیوه رویدادهای شاخص
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
critical molecular mass جرم مولکولی بحرانی
critical degree of polymerization درجه بحرانی بسپارش
critical infinte cylinder قطر بحرانی استوانه
critical closing speed سرعت بحرانی پایین
critical cooling rate میزان سرد کنندگی بحرانی
critical heat flux ratio نسبت شار حرارتی بحرانی
Things are coming to a critical juncture . کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
analysis بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
analysis یات هزینههای محصول جدید
two way analysis تحلیل دو عاملی
analysis بازکافت
value analysis تحلیل ارزش
analysis موشکافی
self analysis تجزیه وتحلیل خویشتن
analysis یات
analysis تحلیل جداگری
analysis کاوش
analysis بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
analysis محاسبه
analysis تفکیک
analysis انالیز ریاضی
analysis تشریح
analysis مشتق وتابع اولیه
analysis کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده
3D analysis بررسی سه بعدی
analysis شی تجزیه شده
analysis استقراء
analysis تحلیل کاوش
analysis تجزیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com