English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
critical path method روش مسیر بحرانی
critical path method سی پی ام
Other Matches
critical path مسیربحرانی
critical path مسیر بحرانی
critical path analysis منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical path analysis تحلیل مسیر بحرانی
critical path analysis تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical path analysis استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
path پیاده رو
path گذرگاه
path مسیر
path جاده مال رو
path مسیر طریقت
path راه
path جاده
by path جاده فرعی
f. this path ازاین راه برو
the f. path جاده پیش یاجلویی
I have been down that path. مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
path فرمان PATH
path مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
path مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
path لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path باریک راه
path محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path name نام مسیر
time path مسیر زمانی
path of expansion مسیر توسعه
bicycle path راه دوچرخه رو
bicycle path مسیر دوچرخه سواری
bridle path راه باریک
bridle path جاده اسب رو
the primrose path عیش و نوش جویی
to beat a path کوبیدن یک جاده
foot path کوره راه
path of expansion مسیر گسترش
glide path مسیر پرواز در حال سرخوردن
path of flight مسیر هواپیما
base path مسیر بین پایگاهها
glide path مسیر فرود ازاد
path sweeping پاک کردن مسیر
train path اجازه عبور ترن روی یک خط
path sweeping مین روبی مسیر دریایی
path of flight مسیر پرواز
flight path مسیر پرواز
expansion path مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
motor path گذرگاه حرکتی
mean free path مسافت ازاد میانگین
leakage path مسیر خزش
leakage path مسیر نشت
scan path مسیر پیمایش
roller path ریل دواربرجک توپ
roller path صفحه بلبرینگ
path analysis تحلیل مسیر
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
light path مسیر نور
mean free path مسافت ازاد متوسط
expansion path مسیر گسترش
primrose path راه عیش وخوشی
primrose path راه تسلیم ورضا
magnetic path مسیر خطوط قوا
current path مسیر عبور جریان برق
lightning path مسیر برق
nerve path گذرگاه عصبی
scattering mean free path مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path for attenuation مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
absorption mean free path مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
magnetic path length طول مسیر خطوط قوا
mean free path absorption مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
attenuation mean free path مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
To be itching fo r a fight . To be on the war path. سر دعوا داشتن
path [corridor] for emergency vehicles راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
self critical انتقاد کننده از خود
critical شاخص
critical واقع درمرحله انتقال
critical وخیم انتقادی قابل تامل
critical value ارزش بحرانی
critical انتقادی
critical وخیم نکوهشی
critical منتقدانه
critical بحرانی
critical حیاتی بحرانی
critical وخیم
critical خطرناک
critical مهم
critical حساس
critical intelligence اطلاعات مهم
critical isotherm هم دمای بحرانی
critical ratio بهر شاخص
critical velocity سرعت بحرانی
critical intelligence اطلاعات حیاتی
critical materials تجهیزات مهم
critical materials اقلام حیاتی و مهم
critical mass جرم بحرانی
critical limit حد بحرانی
critical magnitude اندازه بحرانی
critical mass توده مهم
critical height بلندی بحرانی
critical height ارتفاع بحرانی
critical item اماد حساس
critical mass توده حساس
critical isotherm منحنی هم دمای بحرانی
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
critical period دوره بحرانی
critical region ناحیه شاخص
critical temperature دمای بحرانی
critical resistance مقدار مقاومت بحرانی
critical resistance مقاومت بحرانی
critical speed سرعت بحرانی
critical temperature درجه حرارت بحرانی
critical valve مقدار بحرانی
critical region منطقه بحرانی
critical region ناحیه بحرانی
critical period دوره شاخص
critical point نقطه بحرانی
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
critical point نقطه فرود در پرش با اسکی
critical pollution الودگی بحرانی
critical position پوزیسیون حساس
critical pressure فشار بحرانی
critical values مقادیر شاخص
critical facility تاسیسات حساس
critical angle زاویه بحرانی
critical deformation تغییر شکل بحرانی
critical date مدت زمان بحرانی
critical damping میرائی اپریودیک
critical damping میرائی بحرانی
critical damping خفیدگی بحرانی
critical current شدت بحرانی
critical coupling کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
critical coupling تزویج بحرانی
critical concentration میزان تمرکز بحرانی
critical activity فعالیت بحرانی
critical assembly ترتیب بحرانی
critical area ناحیه بحرانی
critical altitude ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
critical altitude ارتفاع بحرانی
critical amplification تقویت بحرانی
critical density چگالی بحرانی
critical depth عمق بحرانی
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
Critical Regonalism منطقه ی بحرانی
critical frequency فرکانس بحرانی
critical frequency فرکانس مرزی
critical frequency فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
critical flow جریان بحرانی
critical facility تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
mission critical که شرکت شما به آن بستگی دارد
critical error خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
mission critical برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
critical point نقطه بحرانی
critical raynold's number عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
critical infinte cylinder قطر بحرانی استوانه
critical backing pressure فشار حد خلاء بحرانی
thermal critical point نقطه ی بحرانی حرارتی
critical voltage parabola شلجمی مقدار ولت قطع
thermal critical point نقطه توقف
thermal critical point نقطه تبدیل حرارتی
critical flicker frequency بسامد شاخص در سوسو زدن
critical angle of attack زاویه حمله بحرانی
critical grid current جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
critical grid bias ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical incidents technique شیوه رویدادهای شاخص
critical grid current شدت بحرانی شبکه
critical grid current جریان بحرانی شبکه
critical heat flux شارحرارتی بحرانی
critical heat flux چگالی جریان شبکه
critical grid voltage ولتاژ بحرانی شبکه
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
critical degree of polymerization درجه بحرانی بسپارش
critical angle of attack زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
critical angle of attack زاویه حمله
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
critical closing speed سرعت بحرانی پایین
critical cooling rate میزان سرد کنندگی بحرانی
critical wave legth طول موج بحرانی
critical molecular mass جرم مولکولی بحرانی
critical heat flux ratio نسبت شار حرارتی بحرانی
Things are coming to a critical juncture . کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
r method روش ارسال پیامی که در ان ایستگاه گیرنده بایستی رسیدبدهد
method طریقه
method مسلک
method سبک
by [with] this method با این روش
method متد
method روش
method شیوه
method ایین شیوه
method راه طریقه
method طرز
method اسلوب
offset method روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
objective method روش عینی
Method to my madness <idiom> هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
research method شیوه پژوهش
montessori method روش مونته سوری
obstruction method روش ایجاد مانع
minimal changes method روش کمترین تغییرات
mean error method روش خطای متوسط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com