Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
cross level buble
حباب تراز عرضی
cross level buble
حباب تراز
cross level buble
شیشه حباب تراز
Other Matches
level buble
حباب تراز
cross level
حباب تراز افقی
cross level
افقی کردن
cross level
ترازعرضی تراز چرخ
cross level
تراز کردن
buble and squeak
قیمه با سبزی یا کلم
cross way=cross road
چهارراه
level
الت ترازگیری
level
میزان
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level
تراز
level
همسطح
level with each other
در یک تراز
level with each other
برابر
level
تراز سطح افقی افقی کردن
level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level
هموار
level
هم تراز
level
پایه
level
مسطح
level
مستقیم
level
هدف در خط دید شماقرارگرفت
level
تراز بنایی
level
همسطح کردن
level
تراز کردن تراز
level
رده
level
هم پایه
level
یک نواخت
level
یک دست
level
موزون هدف گیری
level
ترازسازی
level
ترازکردن
level
مسطح کردن
level
مسطح شدن
level
نشانه گرفتن
level
سطح ارتفاع
level best
بسیارعالی
level best
خیلی خوب
level best
خیلی عالی
on the level
<idiom>
درستکار ،بی غل وغش
level out
یکنواخت کردن
level to
تراز کردن
A level
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
he did his level best
کوتاهی نکرد
level
سطح برابر
level out
برابر کردن
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
level
سطح
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
O level
نمرهی قبولی در این امتحانات
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
level-headed
ترازخوی
voltage level
سطح ولتاژ
voltage level
سطح فشارالکتریکی
low level
مقام پست وکوچک
wage level
سطح مزد
level-headed
متعادل
water level
تراز اب
top-level
بلند پایه
top-level
کهبدان
top-level
توسط افراد عالیرتبه
split-level
سه نیم اشکوبی
split-level
چند سطحی
top-level
افراد عالیرتبه
sound level
شدت صوت
level-headed
معقولانه
level-headed
راستبین
level-headed
معقول
white level
تراز سفید
water level
سطح اب
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
alidade level
دستگاهسمتنما
one level address
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
storage level
تراز ذخیره تراز مخزن
to rake level
با شن کش صاف کردن
significance level
سطح معناداری
cruising level
افق پروازثابت
cruising level
سقف پرواز ثابت
to draw level
بحریف رسیدن
skill level
پایه مهارت فنی
sound level
شدت نسبی صوت
to draw level
باحریف برابرشدن
tilting level
تراز حباب دار
lower level
سطحپائینی
stock level
سطح انبار
stock level
سطح ذخیره انبار
storage level
تراز خزانه
surveyor's level
ترازنقشه برداری
signal level
سطح سیگنال
signal level
سطح علامت
rotational level
تراز چرخشی
one level memory
حافظه یک سطحی
operating level
سطح فعالیت
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
optimal level
سطح بهینه
pezometeric level
سطح پیزومتری
power level
تراز توان
price level
سطح قیمت
protection level
سطح حفافت
reorder level
سطح سفارش مجدد
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
two level subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
skill level
پایه مهارت
two level store
انباره دو سطحی
two level logic
منطق دوسطحی
trophic level
تراز خوراکی
transition level
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
surveyor's level
تراز مساحی یا پیمایش
level of readiness
سطح امادگی رزمی
flight level
سطح پرواز
floor level
کف
gas level
سطح بنزین
gear level
تبدیل کردن
gear level
دسته دنده
level point
سطح اب ساکن
level of supply
سطح تدارکات
impedance level
مقاومت موجی
flight level
سطح ارتفاع پرواز
flight level
سقف پرواز
level premium
حق بیمه
level point
سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
energy level
تراز انژی
energy level
سطح انرژی
energy level
تراز انرژی
level point
نقطه مسطح
fermi level
تراز فرمی
first level address
آدرس فضای ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیماگ و بدون تغییر به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
level of supply
سطح انبار
initial level
سطح اولیه
level control
کنترل سطح
level gage
اندازه گیر سطح
level land
زمین مسطح
level of confidence
سطح اطمینان
level of confidence
سطح اعتماد
level of effort
میزان تلاش
level of effort
تلاش رزمی یکان
level of living
سطح زندگی
level colour
رنگ یکدست یا یکنواخت
level of strength
سطح استعداد رزمی
injection level
سطح تزریق
input level
سطح دریافتی
input level
سطح ورودی
insulation level
سطح ایزولاسیون
intensity level
سطح روشنایی
interference level
سطح پارازیت
level of supply
سطح اماد
level of strength
میزان استعداد رزمی
dumpy level
تراز دوربین دار
doublet level
ترازوی دوتایی
n level logic
منطق N سطحی
multi level
چند سطحی
mean sea level
میانگین سطح دریا
mean sea level
سطح متوسط دریا
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا
level of significance
سطح معنی دار بودن
nesting level
سطح تو در تویی
nesting level
سطح اشیانهای
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
one level address
کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
oil level
سطح روغن
noise level
سطح پارازیت
noise level
میزان خش
nesting level
سطح لانهای
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
maintenance level
سطح تثبیت
data level
سطح داده
datum level
سطح اب دریا
datum level
سطح اب ازاد
level two cache
حافظه پنهان سریع که مناسب با تخته اصلی کامپیوتر است بجز کامپیوتر با پردازنده Pentium Pro که حافظه بخشی از طراحی قطعه پردازنده است
level tone
اهنگ یکنواخت
level surface
سطح تراز
level rod
شاخص
donor level
ترازدهنده
level wind
وسیله پیچیدن نخ ماهیگیری
low level
پست
low level
نزدیک سطح زمین
low level
سطحی
low level
سقف پرواز کوتاه
low level
کم ارزش
low level
در ارتفاع کم
low level
در سطح پایین
low level
فرومایه
low level
پایین
black level
تراز سیاه
allowable level
تراز مجاز
control level
سطح کنترل اماد
advanced level
پایه مهارت عالی در سطح عالی
crest level
یال
advanced level
پیشرفته
adaptation level
سطح انطباق
acceptor level
تراز گیرنده
confidence level
احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
confidence level
درجه اطمینان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com