Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
cross loading	سر شکن کردن بارها
cross loading	تقسیم بارهای هواپیما
cross loading	مخلوط کردن بارها
Search result with all words
cross section of a muzzle-loading cannon	قسمتموربدهانهتوپ
Other Matches
cross way=cross road	چهارراه
loading	بارگیری مهمات درهواپیما
loading	بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
loading	خرج گذاری کردن سلاح
loading	پر کردن سلاح
loading	بار گذاری
loading	فرفیت
loading	فرفیت بارگیری
loading	عمل انتقال فایل یا برنامه از دیسک به حافظه
self loading	فشنگ گذاری خودکار به طورخودکار پرشونده
self loading	پرشونده خودکار
loading	بارگذاری
loading	بار
loading	امیختن موادخارجی به شراب
loading	بارگیری
loading	بارکنش
loading	بار محموله
preload loading	بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
rail loading	سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
rate of loading	میزان بارگذاری
loading ramp	راهروی شیب دار بارگیری
pre loading	بارگیری اولیه
separate loading	مجزا پرشونده
separate loading	مهمات مجزا
loading rack	سکوی بارگیری
loading door	فشاردر
loading routine	روال بارکننده
point of loading	نقطه بارگیری
loading time	زمان بارگیری
loading station	ایستگاه بارگیری
loading speed	سرعت بار گذاری
loading space	فضای قابل بارگیری
loading site	محل بارگیری
loading site	سکوی بارگیری
loading scale	مقیاس بارگیری
magnetic loading	بارگیری مغناطیسی
muzzle loading	سر پر
loading dock	بارگیریبارانداز
loading bunker	بارگیریانبارزغال
bulk loading	بارگیری در مخازن
cease loading	پر نکنید
cease loading	گلوله را پرنکنید
unit loading	بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
up line loading	انتقال یک کپی از یک برنامه
wing loading	وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
combat loading	بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
commercial loading	بارگیری تجارتی
commercial loading	بارگیری کالای تجارتی
bulk loading	بارگیری مخزن به طور یک جا
breech loading	پر کردن تفنگ از ته
breech loading	ته پر
loading area	قسمتلودینگ
tactical loading	بارگیری رزمی یا جنگی
loading table	جدول بارگیری
base loading	بارگیری انجام شده در پایگاه
base loading	بار اولیه
bill of loading	بارنامه کشتی
bill of loading	جواز کشتی
wing loading	نسبت وزن کل به مساحت یال
truck loading	سربار کامیون
commodity loading	بارگیری کالاهای مختلف
loading point	نقطه سوارشدن
cycles of loading	دورههای بار
endurance loading	بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
factor loading	وزن عاملی
frequency loading	بارکنش فرکانسی
frequency loading	بارگیری فرکانسی
horizontal loading	پر کردن مهمات به طور افقی
horizontal loading	کولاس افقی
horizontal loading	بارگیری افقی کشتیها
indirect loading	بارگذاری غیرمستقیم
lane loading	سربار خط عبوری
emergency loading	بارگذاری فوق العاده
emergency loading	بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
dynamic loading	بارگذاری جنبشی
density of loading	تراکم پر کردن خرج در لوله تراکم خرج پرتاب
diffraction loading	منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
diffraction loading	منتجه فشار
direct loading	مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
disc loading	نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
drag loading	فشار کششی
drag loading	نتیجه کشش بادیا موج انفجار
drift loading	دهانه
transverse loading	بارگذاری روی پایه
loading apron	نوار بارگیری
loading bridge	پل بارگیری
loading bucket	سطل بارگیری
loading duration	مدت بار گذاری
loading facilities	وسایل بارگیری
Loading and unloading.	بارگیری وتخلیه
The ship is loading.	کشتی درحال بارگیری است
loading for contingencies	کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
loading list	لیست بارگیری خودرو
loading tray	سینی پر کن گلوله
loading plan	طرح بارگیری خودرو
loading point	نقطه بارگیری
loading diagram	دیاگرام بارگیری
loading chart	طرح بارگیری هواپیما
loading chart	جدول بارگیری
loading capacity	بار گیری
loading capacity	فرفیت
loading coil	پیچک بار افزای
muzzle-loading cannon	بارگیریلولهتوپ
strength under tangential loading	مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
ammunition loading line	صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
block stowage loading	بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
loading participation in profits	هزینههای مشارکت در سود
manpower loading chart	نمودار تخصیص نیروی انسانی
ammunition loading line	خط بارگیری مهمات
volumetric loading/density	خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
bow loading door	درخمشدهمخصوصبار
container-loading bridge	پلورودبستههابهکشتی
loading on alternate spans	حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
deflection under long term loading	خیز ریز بار طویل المدت
multiple loading operating system	سیستم عامل بارکننده چندتایی
cross over	درو از عقب
cross over	همگذری
cross out	قلم زدن
cross tell	خبر دادن
cross tell	پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
to take the cross	صلیب بدوش گرفتن
cross	نادرستی
on the cross	بطوراریب
st.g's cross	چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
to cross self	با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross	حدوسط ممزوج
cross	عبور کردن
cross	تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross	حرکت سمتی
cross	سانتر کردن
cross	ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross	متقاطع
cross	عرضی
cross	پیوندی
cross	قطع کردن متقاطع کردن
cross	صلیب
cross	تقاطع
cross	علامت ضربدر یاباضافه
cross	تقلب
cross	چلیپا
cross	قلم کشیدن بروی
cross	خط بطلان کشیدن بر
cross	گذشتن
cross	مصادف شدن با
cross	روبروشدن قطع کردن
cross	دورگه کردن
cross	پیوندزدن کج خلقی کردن
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
cross	خاج
cross	اختلاف مرافعه
cross	علامت ضربدر در نقشه کشی
cross	عبوردادن
to be cross about something	دلخور بودن از چیزی
cross (something) out <idiom>	حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross	دورگه
cross word	جدول لغز
cyclo cross	مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross word	جدول معمائی
cross tree	رابط عرضی دکلها
cross that bridge when you come to it <idiom>	[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Latin cross	صلیب رومی
Lantern-cross	صلیب سنگی
high cross	[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
dedication cross	صلیب مقدس
cross-wing	[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
cross-window	[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross wise	چلیپایی ضربدری
cross wise	صلیب وار
cross traverse	تراورس عرضی
cross validation	وارسی اعتبار
cross vault	طاق چهاربخش
cross trail	جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross voting	رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall	دیوار همبر
cross wall	دیوار پلهای عرضی
cross trail	جاده عرضی
cross tip	پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross weight	وزن ناخالص
Don't be cross with me.	از من دلخور نباش.
cross wind	باد جانبی
cross wires	سیمهای متقاطع
cross-vault	طاق چهار بخش
cross product	ضرب خارجی [ریاضی]
cross slide	کشوی لغزنده عرضی
cross servicing	خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section	سطح مقطع عرضی
cross section	رویه برش
cross section	مقطع
cross section	نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section	نیمرخ عرضی
cross section	سطح مقطع
cross section	سطح مقطع موثر
cross section	برش عرضی
cross section	برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross stay	تقویت صلیبی
cross stay	بست چلیپا
cross stitch	بخیه دوزی بچپ وراست
cross thrust	تراست ناخالص
cross product	ضرب برداری [ریاضی]
cross talk	تداخل صدا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com