English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
crossing the line عبور از استوا
crossing the line عبور از خط استوا
Search result with all words
crossing line خط تقاطع
Other Matches
crossing نقطه تقاطع
crossing دوراهی
crossing محل تقاطع
crossing عبور
crossing گذرگاه
crossing هدف عبورکننده در مسیر رژه
crossing نقطه تلاقی دوراهی
crossing مسیررژه
crossing over تبادل ژنی
crossing out قلم خوردگی
crossing رژه رونده
crossing the t قطع کردن راه ستون دشمن
grade crossing تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
pedestrian crossing گذرگاه پیادگان
pedestrian crossing گذرگاه پیاده
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
zebra crossing خط عابر پیاده
criss-crossing به طور ضربدر
criss-crossing یکوری
criss-crossing کج
criss-crossing بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing دارای نقش چلیپایی کردن
grade crossing تقاطع راه اهن
grade crossing تقاطع شاهراه
street crossing چهارراه
crossing points محل برخورد دو خط
crossing points نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point محل برخورد دو خط
crossing point نقطه تلاقی
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
double-crossing دورویی کردن خیانت کردن
double-crossing نارو زدن
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
criss-crossing همبر کردن
criss-crossing چلیپایی کردن
criss-crossing با ضربدر مشخص کردن
crossing site محل گذار
crossing site محل پایاب
crossing target هدف متحرک
crossing target هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target هدفهای متحرک عرضی
crossing tower برج تقاطع در کلیسا
flank crossing دور زدن جناح دشمن
street crossing تقاطع
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
flank crossing عبوراز جناح دشمن
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
ford crossing تقاطع جاده با مجاری ابگذر
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
occupation crossing پل اختصاصی
crossing site محل عبور اجباری
crossing plane سطح تقاطع
criss-crossing برخورد
criss-crossing سوتفاهم
criss-crossing سردرگمی
criss-crossing طرحچلیپایی
criss-crossing امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing همبر
criss-crossing پایی
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
wading crossing عبور از پایاب
built up crossing قطعه ریل متقاطع
cart crossing گذرگاه ارابه
cattle crossing گذرگاه چارپایان
crossing area منطقه عبور
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
occupation crossing پل محلی
level crossing گذرگاه همکف
level crossing محل تقاطع دو خط راه اهن
level crossing گذر همتراز
level crossing sign علامتخطعبور
level crossing bell زنگخطعبور
crossing barrier mechanism قالبفلزی
heading crossing angle زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line spacing فاصله سطور
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line بخط کردن
line طناب سیم
down line بار کردن پایین خطی
line خط دار کردن
line خط انداختن در
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
line : خط کشیدن
line لجام
line out با خط علامت گذاشتن
on line help کمک مستقیم
line استرکردن
line جاده
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line ترازکردن
line اراستن
down the line ضربه از کنار زمین
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط فرعی راه اهن
by-line خط دوم یافرعی
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
in line شمشیر در وضع حمله
line دهنه
line رشته بند
line خط زدن
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line ریسمان
line رسن
line حدود رویه
line طرز
line رشته
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line لاین
line نسب
along line در خط
mean line خط میان
line by line سطر به سطر
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
in line همراستا
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line شعبه
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
line محصول
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
line طناب خط
to come in to line موافقت کردن
on line در خط
on line داخل رده
on line مورداستعمال
on line درون خطی
on line متصل
on line مستقیم
the line صف
line up ردیف ایستادن تیم
line up به ترتیب ایستادن
line up به خط شدن
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line سطر
line : خط
line ردیف
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
to come in to line در صف امدن
line of d. حد فاصل
line of d. مرز
line خط صف
line صفی در خط
down the line <idiom> درآینده
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
line در سمت
line خط
line سیم
on the line هواپیمای اماده پرواز
line پوشاندن
line جبهه جنگ
line up <idiom> به صف کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
poverty line خط فقر
lyman line خط لیمان
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
marriage line عقدنامه سند ازدواج
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line خط محلی
marline or line طناب کوچک دولا
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line خط سینه ناو
marriage line گواهینامه ازدواج
lubber's line نشانگر سینه
loop line دوراهی
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
mach line موج ضربهای ضعیف
ready line صف پشت خط اتش
percolation line خط نفوذ
penny a line ارزان نویس بی مایه
penny a line پست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com