Dictiornary-Farsi | custom built | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 118 (7 milliseconds)

English	Persian
custom built	سفارشی
custom built	سفارشی تهیه شده اختصاصی


Search result with all words

custom-built	آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
Other Matches

custom	مشتری
custom	رسم
custom	عادت
custom	عرف
custom	حقوق گمرکی گمرک
custom	برحسب عادت
custom ic	IC مشتری
custom	سنت
custom	سلیقه
custom	شیوه
custom	عادتی
international custom	عرف بین المللی
custom of a trade	عرف
This is an Iranian custom.	این یک رسم ایرانی است
custom assersor	گمرکچی ارزیاب گمرک
usage and custom	عرف و عادت
long custom	رسم دیرینه
local custom	عرف محل
local custom	عرف بلد
it is a long custom	رسم دیرینه است
custom assersor	مامور گمرک
custom house	گمرک خانه
custom's declaration	باشد
custom's declaration	قد شده است
custom's appraisor	مامور گمرک ارزیاب گمرک
custom union	اتحادیه گمرکی
custom uncleared	ترخیص نشده
custom tariff	تعرفه گمرکی
custom software	نرم افزار مشتری
custom ROM	مین نیاز مشتری
custom of a trade	عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
he abolished that custom	اوان رسم رابرانداخت
custom house	اداره گمرک
custom duties	حقوق گمرکی
custom designed	باطرح سفارشی
custom's appraisor	گمرکچی
custom's officer	گمرکچی
custom-made	سفارشی
custom made	سفارش داده شده
custom made	سفارشی
an odd custom	رسم غریب
custom-made	سفارش داده شده
custom made tests	ازمونهای کار- ویژه
built-in	تشخیص خطا و بررسی اعتبار به طور خودکار روی داده دریافت شده
built in	جزو ساختمان
new built	تازه ساخت
new built	نوساخت نوساز
well-built	خوشاستیل - خوشساخت
built-in	تابع مخصوصی که در برنامه پیاده سازی شده است
built-up	پر از ساختمان
built-in	ی از سیستم است
built	ساخت
new built	تازه ساز
built-in	نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
built	ریخت
built	ترکیب
built up	پر از ساختمان
built in	وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
built in	توکار
built in	موجود در داخل چیزی
built into	که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
built-in	غیرقابل انتقال
built in	غیر قابل انتقال
purpose-built <adj.>	مناسب
purpose-built <adj.>	قابل استفاده
purpose-built <adj.>	به درد بخور
purpose-built <adj.>	بدرد خور
purpose-built <adj.>	دارای مزیت
purpose-built <adj.>	عملی
It has built up quite a reputation.	اسمش خوب دررفته
purpose-built <adj.>	کارکردی
purpose-built	تکمنظوره برایمنظوریخاص
built-in microphone	میکروفن
the churach built him up	کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
purpose-built <adj.>	سودمند
purpose-built <adj.>	درست
purpose-built <adj.>	شایسته
purpose-built <adj.>	هدفمند
purpose-built <adj.>	اجرا شدنی
purpose-built <adj.>	مفید
purpose-built <adj.>	باصرفه
purpose-built <adj.>	قابل اجرا
built in fonts	شکل حروف تعبیه شده
built in font	فونت توکار
built in engine	موتور تاسیسات
built in check	بررسی توکار
built in check	مقابله توکار
built in aerial	آنتن دستگاهی
brick built	اجر ساز
brick built	اجری
air built	پوچ
air built	هوایی
jerry built	سر هم بندی شده
jerry-built	با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry-built	ارزان بناشده
jerry-built	سر هم بندی شده
jerry built	با بی دقتی روی هم سوار شده
built in function	تابع توکار
jerry built	ارزان بناشده
coach built	چوبی
built up section	مقاطع مرکب
built up lining	پوشش مرکب
built up frog	قورباغهای نصب
built up frog	قلبی ریل
built up frog	قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
built up edge	لبه مخصوص نصب
built up crossing	قطعه ریل متقاطع
built up beam	تیر ساخته شده
built on sand	ناپایدار
built on sand	سست بنیاد
built in stabilizers	تثبیت کنندههای خودکار
built in panel	تابلوی نصب
built in jack	جک مخصوص نصب
made or built up mast	دگل چند تیکه
Rome was not built in a day <proverb>	رم یکشبه بنا نشد