English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
English Persian
cyclic pitch گام دورانی
Search result with all words
cyclic pitch control کنترل گام دورانی
Other Matches
cyclic کد تشخیص خطا برای داده ارسال شده
cyclic دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
cyclic چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
cyclic روش تشخیص خطا که هر 8 بیت داده را بررسی میکند.
cyclic کد حلقهای که مربوط به اعداد دهدهی میشود
cyclic عملی که مرتب تکرار میشود
cyclic پریودیک
cyclic دایرهای
cyclic دورهای
cyclic چرخهای
cyclic مداوم
cyclic زنجیری
cyclic مسلسل رگبار
cyclic تناوبی
cyclic code رمز چرخهای
cyclic check مقابله چرخهای
cyclic admittance گذرایی حلقهای
cyclic compound ترکیب حلقهای
cyclic disorder اختلال دورهای
cyclic graph گراف دوری
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
cyclic stress تنش دورهای
cyclic reactance راکتانس حلقهای
cyclic rate تعداد تیردر دقیقه
cyclic rate نواخت تیر در دقیقه
cyclic group گروه دوری [ریاضی]
cyclic process فرایند چرخهای
cyclic stress تنش تناوبی
quasi cyclic شبه حلقهای
cyclic permutation جایگشت چرخهای
cyclic item اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
cyclic item اقلام زنجیری
cyclic impedance ناگذرایی حلقهای
cyclic redundancy check بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
pitch in شروع به خوردن غذاکردن
pitch into به خوراک حمله کردن
pitch upon انتخاب کردن
pitch in <idiom> به چیزی پول یا کمک دادن
to pitch in جدادست بکارشدن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
to pitch upon something چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch پرتاب کردن
pitch in با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch قیر
pitch درجه
pitch زیر و بمی
pitch تن صدا
pitch خیمه زدن
pitch چادرزدن
pitch چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch ته مانده تقطیر
pitch تفاله قطران
pitch زفت
pitch میل
pitch شیب
pitch گام
pitch توپ را زدن
pitch پرتاب
pitch ضربت باچوگان نصب
pitch استقرار
pitch اوج پرواز اوج
pitch سرازیری
pitch جای شیب پلکان
pitch دانگ صدا
pitch زیروبمی صدا
pitch استوارکردن
pitch خیمه زدن برپاکردن
pitch نصب کردن
pitch توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch زمین بازی
pitch قطران
pitch زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch طول طناب کوهنوردی
pitch گام سیم پیچی
pitch قیر اندودکردن
pitch نواک
pitch تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch pine شجرالقطران
pitch resin لبان شامی
pitch setting تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch of spiral پای پیچ
pitch pine کاج قیری
pitch of arch خیز طاق
pitch dark سیاه
pitch diameter قطر گام
pitch diameter قطر جناح
pitch diameter قطر پهلو
pitch of poles گام قطبها
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch macadam سنگریزه قیر
pitch of arch خیز قوس
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
theoretical pitch گام تئوریک
pole pitch گام قطب
track pitch فاصله شیار
track pitch گام شیار درجه شیار
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
winding pitch گام سیم پیچی
pitch wheel چرخکوککردن
fever pitch فوقالعادههیجانانگیز
To pitch a tent. چادر زدن
pitch a tent <idiom> چادرزدن
to queer the pitch for any one نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
tooth pitch گام دندانه
pitch-and-toss شیر یا خط
to pitch on one's head از سر پرت شدن
perfect pitch رجوع شود به pitch absolute
standard pitch گام استاندارد
rivet pitch فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
reverse pitch گام معکوس
tooth pitch گام شیار
pitch black خیلی سیاه
geometric pitch گام هندسی
diametral pitch گام قطری
dot pitch فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
dot pitch درجه نقطه
effective pitch گام موثر
feed pitch گام پیش بری
feathering pitch گام فدر
fractional pitch گام کسری
coil pitch گام پیچک
pitch black قیرگون
pitch-black قیرگون
pitch-black خیلی سیاه
absolute pitch زیر و بمی مطلق
back pitch گام خور پیچک
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch pica
character pitch type elite
full pitch گام پر
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
pitch altitude زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch control کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch and toss نوعی بازی شیر یاخط
pitch and toss بازی بیخ دیواری
pitch control کنترل گام ملخ
pitch cap کلاه زفت
pitch circle دایره گام
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch a yarn قصه گفتن
diameter pitch قطر گام
pitch dark قیرگون
grid pitch گام شبکه
mineral pitch اسفالت
pitch dark تاریک
mineral pitch قیر معدنی
nominal pitch گام اسمی
pitch coal ذغال سنگ قیری
controllable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
coal tar pitch قیر ذغال سنگ
tough pitch copper مس چقرمه
pitch of armature winding گام پیچک
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
adjustable pitch propeller ملخ با گام قابل کنترل
straight run pitch تفاله اولین تقطیر
fixed pitch propeller ملخ با گام ثابت
coal tar pitch قیر قطران ذغال سنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com