Dictiornary-Farsi | dark coloured | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 99 (6 milliseconds)

English	Persian
dark coloured	سیاه رنگ


Other Matches

coloured	نژادهای غیرسفید پوست
self coloured	دارای رنگ یکدست
self coloured	یک رنگ دارای رنگ طبیعی
coloured	رنگین
coloured	ملون
coloured	رنگی
many coloured	رنگارنگ
multi-coloured	چندرنگه
liver coloured	جگری رنگ
cream coloured	خامهای
sad coloured	تیره رنگ
sad coloured	سیاه
rose coloured	مبنی برخوش بینی
rose coloured	گلگون
rose coloured	گلی
liver coloured	جگرکی
parti coloured	رنگارنگ
parti coloured	ابلق
party coloured	رنگارنگ
party coloured	ابلق
coloured cement	سیمان رنگی
claret coloured	سرخ
ash coloured	خاکستری
claret coloured	لعل گون
cream coloured	خامهای رنگ شکری
claret coloured	لعل فام
opposite coloured bishops	فیلهای ناهمرنگ
rose-coloured spectacles	عینک خوش بینی
dark <adj.>	تیره
to keep dark	پنهان ماندن
at dark	درشب
in the dark	در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
in the dark <idiom>	هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
one in the dark	میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
dark	تاریک
dark	تیره کردن تاریک کردن
at dark	هنگام شب
dark <adj.>	رنگ تیره
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.
It is getting dark.	هواتاریک می شود
It is getting dark .	هوادارد تاریک می شود
dark horse <idiom>	کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
A shot in the dark	تیری درتاریکی
dark grey	رنگ خاکستری تیره
We lost our way in the dark.	راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
shot in the dark <idiom>	تیری درتاریکی
whistle in the dark <idiom>	سعی درفراموش کردن ترس
dark brown	رنگ قهوه ای تیره
dark glasses	عینک آفتابی
dark age	دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
dark horse	تودار
to grow dark	تاریک شدن
dark horse	مرموز
Try to be home before dark.	سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dark horse	آب زیر کاه
dark secret	راز نهان
dark beige	رنگ کرم یا بژ تیره
pitch dark	قیرگون
pitch dark	تاریک
pitch dark	سیاه
dark current	جریان تاریک
dark burn	خستگی
dark bulb	نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
dark blue	سرمه ای
dark blue	ابی سیر
dark adaptation	تطبیق با تاریکی
dark adaptation	عادت کردن به تاریکی
dark adaptation	انطباق با تاریکی
Dark Ages	ادوارتاریک
dark fiber	فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark fibre	فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark green	سبزسیر
the dark ages	قرون وسطی
dark room	اتلیه
dark grey	رنگ موشی
dark horse	برنده غیرمترقبه
dark room	تاریکخانه عکاسی
dark lines	خطوط تاریک
the dark continent	افریقا
dark hued	سیه فام
dark hued	تیره رنگ
dark horses	برنده غیرمترقبه
crookes dark space	فضای تاریک کاتد
cathode dark space	فضای تاریک کاتد
aston dark space	فضای تاریک استن
anode dark space	فضای تاریک اند
crookes dark space	فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space	فضای تاریک کاتد
electrode dark current	جریان تاریک
dark trace tube	لامپ تصویر تاریک
dark trace screen	صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum	طیف خطوط تاریک
Some children are afraid of the dark.	بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
I am in the dark. Iam not in the picture.	من در جریان نیستم
I bumped into the table in the dark.	تو تاریکی خوردم به میز
hittorf dark space	فضای تاریک هیتورف
faraday dark space	فضای تاریک فارادی
In the dark corner of the room .	در گوشه تاریک اطاق