Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
dead center position
نقطه مرگ بالا یا پایین
Other Matches
dead center
مرکز سکون و بی حرکتی
dead center
<idiom>
کاملا وسط
dead center
نقطه مرگ
top dead center
نقطه مرگ بالا
dead center ignition
نقطه انفجار
dead center ignition
نقطه اشتعال
center to center method
روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
dead as a d.
بکلی مرده
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
from the dead
ازمیان مردگان
dead and gone
<idiom>
هفت کفن پوسانده
dead
متوفی
dead against
درست مقابل
dead even
کاملا مساوی
dead even
دقیقا برابر
dead
منسوخ کهنه
dead
مهجور
dead
توپ کم جان
dead
گوی بولینگ ضعیف
dead
ساکن
dead
مات
dead
مسکوت
dead
بی پتانسیل
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead
مرده
dead
بی حس
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
position
نظریه
position
جا
position
محل
position
شغل رسمی
position
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
t position
حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position
شکل موقعیت
position
قراردادن امورات مربوط به وفایف
position
مستقرشدن یاکردن
position
وضع چگونگی
y position
حالت- ایگرگ
position
بردار مکان
[ریاضی]
on position
وضعیت وصل
to be in a position to do something
موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
position
محل چیزی
an a for a position
درخواست دهنده برای کار
position
قرار دادن چیزی در محل خاص
position
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position
مقام شغل سازمانی
position
حالت محل سازمانی
position
جایگاه
position
مرتبه مقام
position
شغل
position
نهش
position
وضع
position
وضعیت موضع
position
موقعیت
position
قراردادن یاگرفتن
position
مقام یافتن سمت
position
منصب
position
وضعیت
position
مقام
position
موضع
dead space
فضای مرده
dead area
زاویه بیروح
dead rise
فاصله مرده
dead area
منطقه بیروح
dead rent
اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead rise
فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead sea
بحرمیت
dead astern
درست در سمت پاشنه ناو
dead sea
دریای لوط
dead shot
تیر خطا
dead shot
تیر اشتباه
dead slow
خیلی اهسته
dead soils
خاکهای مرده
dead records
بایگانی راکد
dead loss
زیان ناخالص
dead march
اهنگ عزا
dead march
موزیک عزا
dead march
مارش عزا
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
dead market
بازار کساد
dead market
بازار کم فروش
dead mines
مینهای خنثی شده
dead mines
مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead reckoning
محل فرضی
dead reckoning
نقطه فرضی
dead reckonning
پرواز کور
dead reckonning
ناوبری کور
dead lock
مانع
dead space
فضای راکد
dead space
ناحیه کور
to f. a dead horse
کوشش بی فایده کردن
to f. a dead horse
اب درهاون کوبیدن
dead time
زمان گمگشته
dead time
وقت تلف شده
dead ball
توپ خارج ازبازی
dead type
حروف پخش کردن
dead type
حروف پخشی
dead valley
خشکرود
dead volume
حجم مرده
dead water
مانداب
dead band
نوار مرده
ye living and the dead
زندگان و مردگان
the quick and the dead
زندگان ومردگان
dead time
زمان مرده
dead ball
توپ مرده
dead spot
منطقه ساکت
dead spot
نقطه خنثی
dead stock
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead stock
کالای بدون خریدان
dead astern
درست پاشنه
dead stock
کالای بنجل
dead stock
موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead storage
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead storage
مانداب
dead storage
گنجایش مرده
dead storage
حجم مرده
dead pledge
گرو زمین و کالا
dead lock
گیر کردن گیر
dead alive
یک نواخت
dead hedge
پرچین گیاهان خشک
dead hearted
بی عاطفه
dead hearted
سنگدل
dead halt
توقف مطلق
dead group
زمین بیروح
dead ground
زمین واقع در زاویه بیروح
dead ground
اتصال به زمین کشنده
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead load
بار ازمایشی
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead hours
ساعات خاموشی در شب
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead house
مردهای
dead load
وزن ثابت و متعلقات ان
dead load
شاسی اتومبیل
dead load
پایه پل
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead light
روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead carriage
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead carriage
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead letter
قانون منسوخ
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead in the water
متوقف در اب
dead in the water
متوقف در دریا
dead house
جنازهای
dead freight
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead file
پرونده راکد
dead fence
پرچین
dead coil
پیچک هرز
dead colour
رنگ دست اول
dead colour
رنگ ضعیف
dead copy
اخبارچیده شده
dead copy
اخبارکهنه
dead dog
چیزبی بها
dead dog
ادم بی معنی
dead drunk
سست خراب
dead drunk
بکلی مست
dead earth
اتصال زمین
dead lock
وقفه
dead lock
کوچه بن بست
dead group
زاویه بیروح
dead alive
خسته کننده
dead alive
کسل کننده
dead eye
گره کور
dead load
بار مرده
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead load
بار ساکن
dead load
همیشه بار
dead load
بارمرده
dead load
بار دائم
dead burned
انتهای اشتعال
dead ahead
درست در سینه ناو
dead ahead
درست درسمت سینه ناو
dead ahead
درست سینه
dead air
هوای راکد
dead lock
اشکال
dead weights
وزن خشکه
to be dead keen
[on]
واقعا مشتاق بودن
[به]
dead pull
کوشش بیهوده
dead lift
کوشش بیهوده
dead end
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
dead-house
مرده شوی خانه
dead-light
پنجره ثابت
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
to be a dead duck
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
half dead
نیم جان
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
dead space
زاویه بیروح فضای کور
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
dead beat
بی نوسان
dead heats
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead heat
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead wood
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead ends
بن بست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com