Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
dead in the water
متوقف در دریا
dead in the water
متوقف در اب
Search result with all words
dead water
مانداب
Other Matches
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead as a d.
بکلی مرده
dead even
کاملا مساوی
dead even
دقیقا برابر
dead against
درست مقابل
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead and gone
<idiom>
هفت کفن پوسانده
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead
مرده
dead
بی حس
dead
مسکوت
dead
مات
dead
ساکن
dead
متوفی
from the dead
ازمیان مردگان
dead
توپ کم جان
dead
بی پتانسیل
dead
منسوخ کهنه
dead
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead
مهجور
dead
گوی بولینگ ضعیف
dead center
مرکز سکون و بی حرکتی
dead load
بارمرده
dead light
روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead load
بار دائم
dead load
همیشه بار
dead area
زاویه بیروح
dead ahead
درست در سینه ناو
dead colour
رنگ دست اول
dead ball
توپ خارج ازبازی
dead burned
انتهای اشتعال
dead carriage
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead carriage
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead center
نقطه مرگ
dead ball
توپ مرده
dead astern
درست پاشنه
dead ahead
درست درسمت سینه ناو
dead ahead
درست سینه
dead air
هوای راکد
dead alive
کسل کننده
dead alive
خسته کننده
dead alive
یک نواخت
dead area
منطقه بیروح
dead astern
درست در سمت پاشنه ناو
dead coil
پیچک هرز
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead halt
توقف مطلق
dead group
زمین بیروح
dead group
زاویه بیروح
dead ground
زمین واقع در زاویه بیروح
dead ground
اتصال به زمین کشنده
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead freight
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead file
پرونده راکد
dead fence
پرچین
dead eye
گره کور
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead duck
آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
Never!over my dead body .
صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
dead ahead
<idiom>
درست درپشت ،قبل
dead hearted
سنگدل
dead load
بار ساکن
dead load
بار مرده
dead load
بار ازمایشی
dead load
وزن ثابت و متعلقات ان
dead load
شاسی اتومبیل
dead load
پایه پل
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead letter
نامه غیر قابل توزیع
dead letter
قانون منسوخ
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead house
جنازهای
dead house
مردهای
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead hours
ساعات خاموشی در شب
dead hedge
پرچین گیاهان خشک
dead hearted
بی عاطفه
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
dead colour
رنگ ضعیف
to f. a dead horse
اب درهاون کوبیدن
dead storage
حجم مرده
dead storage
گنجایش مرده
dead storage
مانداب
dead storage
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead stock
موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock
کالای بنجل
dead stock
کالای بدون خریدان
dead stock
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead spot
نقطه خنثی
dead spot
منطقه ساکت
dead space
زاویه بیروح فضای کور
dead space
ناحیه کور
dead space
فضای راکد
dead space
فضای مرده
dead time
زمان مرده
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead time
زمان گمگشته
to f. a dead horse
کوشش بی فایده کردن
the quick and the dead
زندگان ومردگان
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
half dead
نیم جان
ye living and the dead
زندگان و مردگان
the dead of winter
چله زمستان
dead bolt
زبانهگوی
playing dead
مرده نمایی
dead zone
زاویه بیروح
dead wire
سیم بی برق
dead volume
حجم مرده
dead valley
خشکرود
dead type
حروف پخشی
dead type
حروف پخش کردن
dead time
وقت تلف شده
dead soils
خاکهای مرده
dead slow
خیلی اهسته
dead march
مارش عزا
dead march
موزیک عزا
dead march
اهنگ عزا
dead loss
زیان ناخالص
dead lock
مانع
dead lock
گیر کردن گیر
dead lock
اشکال
dead lock
کوچه بن بست
dead lock
وقفه
dead earth
اتصال زمین
dead drunk
بکلی مست
dead drunk
سست خراب
dead dog
ادم بی معنی
dead dog
چیزبی بها
dead copy
اخبارکهنه
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
dead market
بازار کساد
dead market
بازار کم فروش
dead shot
تیر اشتباه
dead shot
تیر خطا
dead sea
دریای لوط
dead sea
بحرمیت
dead rise
فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead rise
فاصله مرده
dead rent
اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead records
بایگانی راکد
dead reckonning
ناوبری کور
dead reckonning
پرواز کور
dead reckoning
نقطه فرضی
dead reckoning
محل فرضی
dead pledge
گرو زمین و کالا
dead mines
مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead mines
مینهای خنثی شده
dead copy
اخبارچیده شده
dead center
<idiom>
کاملا وسط
dead weight
ویژه وزن
dead end
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
over one's dead body
<idiom>
هرگز
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
dead ends
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead ends
بن بست
dead to the world
<idiom>
زود به خواب رفتن
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
dead pull
کوشش بیهوده
dead lift
کوشش بیهوده
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
to be a dead duck
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
to be dead keen
[on]
واقعا مشتاق بودن
[به]
dead ends
سر هرز
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
dead wood
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead heats
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead duck
<idiom>
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead heat
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead weights
وزن خشکه
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
dead set against something
<idiom>
کاملا مصمم در انجام کاری
dead weight
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead end
<idiom>
به آخرخط رسیدن
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead-light
پنجره ثابت
dead-house
مرده شوی خانه
dead band
نوار مرده
dead weight
خودوزن
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
dead weights
وزن بی اوار
dead weights
ویژه وزن
dead weight
وزن خشکه
dead weight
وزن بی اوار
dead beat
بی نوسان
dead weights
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
Drop dead
<idiom>
کم کردن مزاحمت
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights
خودوزن
dead end
بن بست
dead end
سر هرز
dead tired
<idiom>
خیلی خسته واز پا افتاده
dead reckonning tracer
میز ناوبری کور
dead reckonning tracer
وسایل ناوبری کور در دریا میز ردنگاری
dead-end job
شغلی بی آینده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com