English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
dead zone زاویه بیروح
Other Matches
inner zone منطقه اتش داخلی
zone محوطه
zone منطقه عمل
zone منطقه
zone ناحیه
zone ناحیهای شدن
zone محات کردن جزو حوزهای به حساب اوردن
zone حوزه
zone منطقه ناحیه
zone کمربند حبه باروت
inner zone منطقه داخلی
zone ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone زون
zone نوار
zone حیطه محدوده
zone منطقه Prohibited-Neutral-Occupation
zone منطقه دفاعی
zone دفاع منطقهای
zone کمربند
zone مدارات
zone مدار
zone قلمرو
zone بخش
zone ناحیه دسته بندی
neutral zone منطقه بیطرف
oral zone ناحیه دهانی
photic zone نوار نوری
pickup zone منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
plastic zone منطقه ثانویه قیف انفجارگلوله
plastic zone منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
neutral zone منطقه بی طرف
neutral zone منطقه خنثی
limnetic zone لایه نورگیر اب
life zone منطقه زیست شناسی
life zone منطقه حیاتی
landing zone نوک وارد این ناحیه میشود و به دیسک یا داده آسیبی نمیرساند
landing zone فضای دیسک سخت که داده عبور نمیکند
landing zone منطقه نشست هوایی
landing zone منطقه فرود
prohibited zone منطقه ممنوعه
prohibited zone حریم
convergence zone منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
danger zone منطقه خطر
tensile zone منطقه کششی
sublittoral zone زون زیرکرانهای
sublittoral zone نوار زیر کرانهای
strike zone سیرمجاز گوی چوگان زن
strike zone منطقه خط سیر
somatosensory zone منطقه حسهای تنی
skip zone منطقه کور رادیویی
shadow zone منطقه کور عمق اب
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
separation zone منطقه حد
sensitive zone منطقه حساس
saturated zone منطقه اشباع
safety zone بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
red zone دایره قرمز صفحه هدفگیری
kill zone منطقه کشتاردشمن
kill zone کشتارگاه
joint zone منطقه مشترک
drop zone منطقه فرود چترباز
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
edge zone اطراف لبه
edge zone ناحیه لبه
end zone منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
equisignal zone منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
exchange zone فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
extraction zone منطقه پرتاب بار
floral zone منطقه گیاهی
forbidden zone ناحیه ممنوع
free zone منطقه ازاد
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone منطقه ازاد تجاری
frigid zone منطقه منجمده
genital zone ناحیه تناسلی
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
drop zone منطقه فرود
intertidal zone نوار کشندی
intertidal zone نوار جذر و مدی
intermediate zone ناحیه ی میانی
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
intemperate zone منطقه غیر معتدل یرد یا بسیارگرم
defense zone منطقه پدافند
indifference zone ناحیه خنثی
identification zone منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
identification zone منطقه تشخیص هدف
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
hot zone ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
demilitarized zone منطقه بی طرف
demilitarized zone منطقه غیرنظامی
depletion zone ناحیه تخلیه
end zone منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
control zone منطقه فضای هوایی تحت کنترل
smokeless zone مناطقیکهدرآنهاسیگارکشیدنممنوعاست
zone of action منطقه عملیات یکان
zone of action منطقه عمل
zone of acceptability منطقه قابل قبول
zone fire اتش درو در عمق
zone fire اتش درو
zone defence دفاع منطقهای
zone decimal دسته بندی ده دهی
zone decimal دسته بندی اعشاری
zone bits بیت منطقه بیت دسته بندی
zone bits بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
weight zone مربع وزن گلوله
zone of fire منطقه تیر
torrid zone منطقه حاره
zone of aeration منطقه هواگیر
zone of contact ناحیه تماس
zone of contact محل برخورد
exclusion zone مکانممنوعه
service zone بخشسرویسزدن
school zone قلمرومدرسه
defending zone نقطهدفاعی
attacking zone منطقهحمله
zone time وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
zone refining پالایش منطقهای
zone purification تصفیه منطقهای
zone punch سوراخ دسته بندی
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
zone of dispersion منطقه پراکندگی گلوله ها
battle zone منطقهجنگی
erogenous zone ناحیه شهوتزا
control zone منطقه کنترل هوایی
back zone منطقه عقب زمین والیبال
beatten zone منطقه مورد اصابت
beatten zone منطقه مضروبه
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
blind zone منطقه کور
the frigid zone منطقه افسرده
coastal zone منطقه ساحلی
combat zone منطقه رزم
communication zone منطقه مواصلات
commutation zone ناحیه کموتاسیون
contiguous zone منطقه مجاور
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
attacting zone منطقه دروازه
attack zone منطقه حمله
aphotic zone لایه تاریک اقیانوس
buffer zone منطقه پیشگیری
buffer zone منطقه تامین
buffer zone منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
time zone منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone منطقه ساعتی جهانی
active zone of well حوزه فعال چاه
active zone of well حوزهای که چاه را تغذیه میکند
aeration zone منطقه هواگیر
the frigid zone منطقه منجمده
aphotic zone طبقه تاریک اقیانوس
root-hair zone بخشموییریشه
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
effective beaten zone منطقه ضربت موثر
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
blind bombing zone منطقه بمباران محدود
desired ground zone صفر زمین مورد نظر
hot temperature zone ناحیه بسیار گرم
contingent zone of fire منطقه اتش احتمالی توپخانه
heat affected zone منطقه حرارت دیده
heat affected zone ناحیه پیوند
zone of rock flowage منطقه سنگهای روان
zone of rock fracture ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
air surface zone منطقه عملیات ضد زیردریایی
depth of hardening zone عمق سختی
warm substeppic zone نوار نیمه جلگهای گرم
the loose the maiden zone ازاله بکارت کردن
exclusive economic zone منطقه اقتصادی انحصاری
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
desired ground zone نقطه ترکش اتمی مطلوب
drop zone control center مرکز کنترل منطقه بارریزی یا فرود
runway touchdown zone marking علامتتماسهواپیمابازمین
from the dead ازمیان مردگان
dead and gone <idiom> هفت کفن پوسانده
dead even دقیقا برابر
dead even کاملا مساوی
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead مرده
dead against درست مقابل
dead منسوخ کهنه
dead مهجور
dead توپ کم جان
dead گوی بولینگ ضعیف
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead بی پتانسیل
dead مسکوت
dead مات
dead ساکن
dead as a d. بکلی مرده
dead متوفی
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead بی حس
Few reporters dared to enter the war zone. چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
dead weight خودوزن
dead beat بی نوسان
to f. a dead horse اب درهاون کوبیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com