Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
delayed action
وسیله با عمل تاخیری تاخیری
delayed action
با ماسوره تاخیری
Other Matches
delayed
به تاخیر افتاده
delayed
عقب افتاده
delayed a.v.c.
نافم خودکار صدا با تاخیر
delayed
موجل
delayed
معوق
delayed
درنگیده
delayed neutrons
نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
delayed offside
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
delayed contact
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
delayed penalty
چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
delayed reaction
واکنش درنگیده
delayed reinforcement
تقویت درنگیده
delayed response
پاسخ درنگیده
delayed steal
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
delayed whistle
سوت اعلام افساید
delayed guarantee
ضمان موجل
delayed opening
سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
delayed feedback
پسخوراند درنگیده
delayed conditioning
شرطی سازی درنگیده
delayed extinction
خاموشی درنگیده
delayed elastic response
واکنش ارتجاعی تاخیری
delayed payment penalty
زیان دیر کرد
delayed payment penalty
خسارت تاخیرتادیه
option of delayed payment of the price
خیار تاخیر ثمن
down
[out of action, not in use]
<adj.>
خراب
[ازکارافتاده]
immediate action
عملیات فوری
containing action
عملیات احاطهای بازدارنده
course of action
راه کار
course of action
روش انجام کار
immediate action
عکس العمل فوری
action
عمل انجام شده
action
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
down
[out of action, not in use]
<adj.>
ازکارافتاده
right of action
حق اقامه دعوی
self action
عمل فی نفسه
self action
خود عملی
right of action
حق طرح دعوی در دادگاه
right of action
حق طرح دعوی دردادگاه
right of action
حق ترافع
action
اقامهء دعوا
out of action
از نبرد خارج شده
out of action
خارج ازنبرد
out of action
خراب
out of action
غیر فعال
appropriate action
اقدام مقتضی
action
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
کنش
action
بازی
action
تمرین
action
سهم سهام شرکت
action
عامل
action
فرمان حاضر به تیر
action
کار اقدام
action
جنگ عملیات
action
عملیات جنگی
action
جنبش
action
جریان حقوقی تعقیب
action
طرز عمل
action
کردار
action
کار
action
جنگ
action
عمل
action
فعل اقدام
action
رفتار
action
جدیت
action
جنبش حرکت
action
جریان
action
اشاره
action
تاثیر اثر جنگ
action
نبرد
action
پیکار
action
اشغال نیروهای جنگی
action
گزارش وضع
action
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
اثر
action
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
انجام کاری
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
لیست امکانات
action
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
اقدام
action
اژیرش
quantum of action
مقدار اثر
personal action
دعوی شخصی
police action
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
personal action
دعوی منقول
passing action
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
prepare for action
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
prepare for action
حاضربه جنگ کردن
preventive action
اقدامات تامینی
impact action
عمل انفجار نیروی ترکش
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action
اقدامات احتیاطی
plan of action
طرح عملیات
mine action
عمل کردن به صورت مین
local action
تخلیه موضعی باتری
legal action
اقدام قانونی
possessory action
دعوی مالکیت
killed in action
کشته جنگی
killed in action
تلف شدن در جنگ
inductive action
اثر القاء
impluse action
انتخاب شماره
locking action
اثر سدکنندگی
impact action
عمل ترکش
mass action
عمل کلی
mass action
قانون اثر جرم
mine action
عمل مین
killed in action
کشته
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
speed of action
سرعت حرکت
action replay
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind
حرکتجریانباد
action lever
اهرم حرکتدستگاه
zone of action
منطقه عملیات یکان
zone of action
منطقه عمل
wounded in action
زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action
زخمی شده در جنگ
vexatious action
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action
دعوی ایذائی
to rouse to action
بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action
بکاربرانگیختن
industrial action
عملوکارصنعتی
secondary action
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
He is a man of action.
مردعمل است
speed of action
درجه تندی
speed of action
سرعت انتقال
speed of action
زرنگی
[چابکی]
speed of action
چالاکی
speed of action
چابکی
speed of action
فرزی
speed of action
تندی
to be out of action
[because of injury]
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
to bar one from his action
بازداشتن کسی از کاری
things in action
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
radius of action
ناحیه رانندگی
radius of action
شعاع اثر
radius of action
برد عملیاتی هواپیما
radius of action
شعاع عمل
quick in action
فرز
quick in action
چابک
quick in action
جلد
quick action
عمل ضربتی انی
quick action
عمل انی ماسوره
quantum of action
ثابت پلانک
quantum of action
کوانتوم کنش
real action
دعوی غیر منقول
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
recourse action
رجوع به دادگاه
things in action
اموال دینی
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
social action
اقدام اجتماعی
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action
عمل شوک
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action
عمل غافلگیری
scene of action
صحنه جنگ یادرگیری
scene of action
صحنه عملیات
retrofit action
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action
عمل غیر ارادی
quantum of action
کوانتوم اثر
impact action
اثر انفجار
civil action
دعوی مدنی
antisubmarine action
عمل ضد زیردریایی
angle of action
زاویه عمل
action tendency
گرایش به عمل
action system
نظام عمل
action station
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station
محل جنگ
action station
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action statement
دستورالعمل اقدام
action research
پژوهش عمل نگر
antisubmarine action
مکانیسم ضد زیردریایی
automatic action
ناهشیارکاری
biocidal action
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
civil action
دعوی مدنی یا حقوقی
civic action
امور عام المنفعه
civic action
عملیات مردم یاری
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action
حق دینی
characteristic action
عامل مشخصه
capillary action
اثر مویینگی
bringing an action
اقامه دعوی
bring an action against someone
علیه کسی اقامه دعوی کردن
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action principle
اصل کنش
action for cancellation
اقدام به ابطال
action for cancellation
اقدام به لغو
action for avoidance
اقدام برای لغو
action deferred
تامل در به کار بردن جنگ افزار
action deferred
تامل در عملیات
action cuttent
پتانسیل عمل
action at low
اقدام قانونی
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
abrasive action
اثر سائیدگی
action front
حاضر به تیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com