Total search result: 204 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
demand schedule |
جدول تقاضا |
|
|
Search result with all words |
|
individual demand schedule |
جدول تقاضای فردی |
individual demand schedule |
صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد |
market demand schedule |
صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار |
Other Matches |
|
schedule |
برنامه زمان بندی |
schedule |
برنامه اجرائی |
schedule |
زمان بندی کردن |
schedule |
برنامه زمانی |
schedule |
برنامه ریزی کردن |
schedule |
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن |
schedule |
برنامه |
schedule |
صورت فهرست |
schedule |
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن |
fi schedule |
برنامه فاصلهای ثابت |
fr schedule |
برنامه نسبتی ثابت |
schedule |
زمانبندی |
schedule |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
schedule |
ریز برنامه |
schedule |
فهرست راهنمای قانون |
schedule |
در برنامه منظورکردن |
schedule |
برنامه زمان بندی فهرست |
schedule |
جدول |
schedule |
فرانما |
vr schedule |
برنامه نسبتی متغیر |
vi schedule |
برنامه فاصلهای متغیر |
schedule |
دربرنامه گذاردن |
Schedule+ |
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است |
convoy schedule |
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی |
assault schedule |
برنامه هجوم |
schedule date |
موعد طبق برنامه |
indifference schedule |
جدول بی تفاوتی |
schedule maintenance |
نگهداری زمانبندی شده |
schedule of fires |
برنامه اتشها |
approach schedule |
برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند |
schedule of targets |
برنامه اماجها |
schedule of targets |
برنامه هدفها |
ratio schedule |
مقیاس نسبتی |
rating schedule |
مقیاس درجه بندی |
project schedule |
زمان بندی پروژه |
consumption schedule |
جدول مصرف |
interval schedule |
برنامه فاصلهای |
shift schedule |
برنامه شیفت کاری |
time schedule |
برنامه زمانی |
optimum schedule |
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند |
landing schedule |
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود |
maintenance schedule |
برنامه نگهداشت |
shift schedule |
برنامه زمان کاری |
schedule report |
گزارش زمانبندی شده |
schedule maintenance |
نگهداشت زمان بندی شده |
subject schedule |
برنامه جزء جزء |
supply schedule |
جدول عرضه |
tariff schedule |
جدول تعرفه |
work schedule |
برنامه کار |
schedule an appointment |
قرار ملاقات گذاشتن |
dive schedule |
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص |
schedule of fires |
برنامه ساعتی اتشها |
subject schedule |
برنامه موضوعی |
employment schedule |
برنامه ماموریت ناو |
employment schedule |
برنامه استفاده از ناو |
shift schedule |
برنامه نوبت کاری |
variable interval schedule |
برنامه فاصلهای متغیر |
fixed ratio schedule |
برنامه نسبتی ثابت |
fixed interval schedule |
برنامه فاصلهای ثابت |
variable ratio schedule |
برنامه نسبتی متغیر |
edward's personal preference schedule |
مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی |
demand |
خواستارشدن |
demand |
نیاز |
on demand |
بنا به تقاضا |
to be in demand |
خریدارداشتن مطلوب بودن |
demand [of] |
درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از] |
demand |
احتیاج |
on demand |
عندالمطالبه |
on demand |
به در خواست به مجرد تقاضا |
to be in demand |
طالب داشتن |
demand |
تقاضا برای انجام چیزی |
demand |
مطالبه تقاضا کردن |
demand |
مطالبه |
demand |
تقاضای خرید کالا |
demand |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demand |
انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی |
demand |
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند |
demand |
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز |
demand |
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد |
demand |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
demand |
درخواست مطالبه |
demand |
خواست |
demand |
تقاضا |
demand |
مطالبه کردن |
demand |
نیاز |
demand |
تقاضا کردن تقاضا |
demand |
طلب |
demand |
تقاضا کردن |
demand |
نیاز احتیاج |
demand |
درخواست |
demand |
درخواست کردن |
measurement of demand |
تخمین تقاضا |
national demand |
تقاضای ملی |
offer and demand |
عرضه و تقاضا |
demand accommodation |
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار |
composite demand |
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی |
composite demand |
تقاضای مرکب |
complementary demand |
تقاضای تکمیلی |
complementary demand |
تقاضای مکمل |
measurement of demand |
اندازه گیری تقاضا |
quantity of demand |
مقدار تقاضا |
maximum demand |
بار حداکثر |
joint demand |
تقاضای مشترک |
demand accommodation |
تعدیل درخواستها |
law of demand |
قانون تقاضا |
law of demand |
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود |
market demand |
تقاضای بازار |
maximum demand |
تقاضای بیشینه |
maximum demand |
پیک بار |
maximum demand |
بار پیک |
payable on demand |
پرداخت عندالمطالبه |
peak demand |
حداکثر تقاضا |
peak demand |
بیشترین تقاضا |
information on demand |
اطلاعات با تقاضا |
To demand ones right. To get ones due. |
حق کسی را خواستن ( گرفتن ) |
to meet a demand |
تقاضایی را براوردن |
total demand |
تقاضای کل |
elastic demand |
تقاضای کشش دار |
within three days of demand |
در طی سه روز پس از تقاضا |
planned demand |
تقاضای برنامه ریزی شده |
change in demand |
تغییر تقاضا |
replacement demand |
نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل |
aggregate demand |
تقاضای کل |
to make a demand on somebody |
مطالبه کردن از کسی |
supply and demand |
عرضه و تقاضا |
we demand p in our contract |
ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم |
inelastic demand |
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند |
demand surface |
میزان تقاضا |
demand factors |
عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد |
demand factors |
جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر |
demand satisfaction |
تحویل اماد مورد نیاز |
demand satisfaction |
تحویل درخواستها |
demand report |
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود |
derived demand |
تقاضای مشتق شده |
demand processing |
پردازش بر اساس نیاز |
demand elasticity |
کشش تقاضا |
demand price |
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند |
demand deposit |
سپرده جاری |
demand pattern |
الگوی تقاضا |
energy demand |
مطالبه انرژی |
excess demand |
تقاضای بیش از حد |
elasticity of demand |
کشش تقاضا |
elastic demand |
تقاضای انعطاف پذیر |
demand surface |
سطح تقاضا |
derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
demand side |
طرف تقاضا |
demand factors |
عوامل تقاضا |
demand factor |
ضریب تقاضا |
demand side |
ستون تقاضا |
effective demand |
تقاضای موثر |
effective demand |
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند |
elastic demand |
تقاضای با کشش |
demand elasticity |
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا |
elastic demand |
حساس |
demand shift |
تغییر تقاضا |
demand shift |
انتقال تقاضا |
demand shift |
جابجائی تقاضا |
excess demand |
تقاضای زیادی مازاد تقاضا |
excess demand |
درخواست بیش از حد درخواست اضافی |
demand note |
سفته |
demand curve |
منحنی تقاضا |
demand note |
مطالبه نامه |
demand meter |
تقاضاسنج |
demand management |
مدیریت تقاضا |
demand function |
تابع تقاضا |
demand frequency |
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده |
demand forecast |
پیش بینی تقاضا |
demand for payment |
تقاضای پرداخت |
money demand |
تقاضا برای پول |
demand code |
شماره رمزبرگ درخواست |
demand code |
رمز درخواست |
demand for money |
تقاضا برای پول |
demand factors |
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه |
inelastic demand |
تقاضای بی کشش |
inelastic demand |
تقاضای غیر حساس |
demand note |
چک تمسک |
excess demand |
درخواست مازاد |
excess demand |
فزونی تقاضا |
demand paging |
صفحه بندی تقاضا |
demand paging |
صفحه بندی مورد نیاز |
demand paging |
در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است |
factor demand |
تقاضای عوامل |
demand deposit |
سپرده دیداری |
demand deposit |
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد |
final demand |
تقاضای نهائی |
financed demand |
احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده |
demand pull inflation |
تورم ناشی از فشار تقاضا |
To demand prompt payment. |
تقاضای پرداخت فوری کردن |
price elasticity of demand |
کشش قیمتی تقاضا |
transaction demand for money |
تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات |
demand oriented pricing |
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا |
by popular [demand] request |
درخواست توده پسند |
demand oxygen system |
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد |
pressure demand regulator |
رگولاتورتنظیمفشار |
cross elasticity of demand |
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از : |
perfectly elastic demand |
تقاضای کاملا با کشش |
excess demand inflation |
تورم ناشی از مازاد تقاضا |
cross elasticity of demand |
کشش متقاطع تقاضا |
maximum power demand |
مصرف حداکثر |