Dictiornary-Farsi | department of the army | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
department of the army	وزارت نیروی زمینی


Other Matches

department	قسمت
department	اداره گروه اموزشی
department	قسمت شعبه
department	بخش
department	دایره
department	حوزه
department	کرسی
department	بخش اداره
department	حوزه کمیته
department	وزارت خانه
department	وزارت
department	قسمت هیئت
department	سازمان
Not my department. <idiom>	من مسئول نیستم.
department	اداره
war department	وزارت جنگ
supply department	کارپردازی
subsistence department	اداره کارپردازی وخواربارارتش
service department	بخش خدمات
service department	قسمت خدمات
securities department	اداره اوراق بهادار
sales department	بخش فروش
sales department	قسمت فروش
department of publications	اداره انطباعات
department of defense	وزارت دفاع
war department	وزارت دفاع
State Department	وزارت امور خارجه
State Department	وزارت برون مرز
responsible department	بخش مسیول
advisory department	بخش مشاوره
education department	اداره آموزش و پرورش
sale department	قسمت فروش
sale department	بخش فروش
department of the navy	وزارت دریاداری
department of trusteeship	اداره سرپرستی
department of trusteeship	اداره قیمومت
department of war	وزارت جنگ
navy department	admiralty
medical department	قسمت بهداری
medical department	اداره بهداری
intelligence department	اداره اطلاعات
intelligence department	ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
department of the enterior	وزارت کشور
department of state	وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
department of state	وزارت خارجه
civil department	تشکیلات کشوری
purchasing department	دفتر خرید
criminal i. department	اداره اگاهی
deck department	قسمت اداری ناو
deck department	قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
porotocol department	اداره تشریفات
purchasing department	قسمت خرید
department of defense	وزارت جنگ
department of publications	اداره نگارش
legal department	اداره حقوقی
department stores	فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store	فروشگاه بزرگ
fire department	اداره اتش نشانی
tobacco department	اداره دخانیات
government department	وزارتخانه دولت
Treasury Department	اداره خزانه داری [ در آمریکا]
department stores	فروشگاه بزرگ
ENT department	بخش گوش و حلق و بینی [پزشکی]
department store	فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
affiliation with the department of defen	زیرامر وزارت جنگ
criminal investigation department	اداره اگاهی
affiliation with the department of defen	مامور به وزارت جنگ
casuality department [British E]	اتاق عمل اورژانس
Department of the Interior [American E]	دفتر وزارت کشور
heat treating department	دپارتمان عملیات حرارتی
Department of the Interior [American E]	دفتر وزارت داخله
finger print department	اداره انگشت نگاری
You name it , they have it in thes department store.	هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
Department of labor [American English]	اداره کار
Department of Homeland Security [DHS]	وزارتخانه امنیت کشور
army	جیش
army	صف
army	ارتش نیروی زمینی
army	نیرو زمینی
army	لشگر
army	جمعیت
army	سپاه گروه
army	ارتش
army	دسته
the a of the army	پیشرفت ارتش
department of motor vehicles [DMV] [American E]	اداره راهنمایی و رانندگی
the main army	بخش عمده ارتش
army helicopter	چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
secretary of the army	وزیر نیروی زمینی
Territorial Army	ارتشتحتآموزشبریتانیا
army helicopter	هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
to serve in the army	درارتش خدمت کردن
to join the army	به سربازی رفتن
conscript army	ارتش سربازان وفیفه
to outflank an army	گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to lead an army	لشکر کشیدن
theater army	نیروی زمینی صحنه عملیات
right wing of army	پهلوی راست میمنه
right wing of army	جناح یمین
regular army	ارتش دائمی
regular army	ارتش منظم
standing army	ارتش دائمی
standing army	ارتش منظم
standing army	ارتش کادر ثابت
the losses of the army	تلفات ارتش
the red army	ارتش سرخ
theater army	ارتش مستقر در صحنه عملیات
Salvation Army	تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army in the field	نیروی زمینی درصحنه عملیات
army corpa	ستون
army corpa	سپاه
army regulation	نظام نامه ارتشی
army regulation	مقررات ارتشی
army reserve	احتیاط نیروی زمینی
army component	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army reserve	قسمت احتیاط نیروی زمینی
army commander	فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army commander	فرمانده ارتش
army staff	ستاد نیروی زمینی
army corps	سپاههای ارتش
army in the field	ارتش مستقر در صحنه عملیات
army group	گروه ارتش
army of observation	عده دیدبانی
army of occupation	نیروهای اشغالی
army of occupation	نیروی اشغال کننده
army of occupation	نیروی اشغالگر
army of occupation	ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army forces	نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army forces	نیروهای زمینی
army depot	امادگاه نیروی زمینی
army corps	سپاههای نیروی زمینی
army base	پادگان نیروی زمینی
army staff	ستاد نظامی
army artillery	توپخانه نیروی زمینی
army artillery	توپخانه ارتش
army aircraft	هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
regular army	ارتش کادر ثابت
field army	ارتش رزمی
field army	ارتش صحرایی
field army	ارتش
active army	ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active army	ارتش کادر
army staff	ستادارتش
army aviator	خلبان نیروی زمینی
army attache	وابسته نظامی
army base	پایگاه نیروی زمینی
army stores	فروشگاه ارتش
army terminals	باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army aviator	خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviation	هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army attache	وابسته زمینی
army troops	یکانهای رده ارتش
army troops	عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army alpha test	ازمون الفای ارتش
army assault team	تیم هجومی نیروی زمینی
army post office	شعبه پستی نیروی زمینی
army beta test	ازمون بتای ارتش
army general staff	ستادنیروی زمینی
army deposit fund	سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army general staff	ستاد عمومی ارتش
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
army deposit fund	پس انداز انفرادی افراد
reserve army of unemployed	سپاه ذخیره بیکاران
The army had to retreat from the battlefield.	ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
left wing of army	جناح یسار
army reserve command	فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army service area	منطقه سرویس نیروی زمینی
army service area	منطقه عقب ارتش
left wing of army	پهلوی چپ میسره
army standard score	نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army training program	برنامه اموزش نیروی زمینی
army training program	برنامه اموزش نظامی
army training test	راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
reserve army of unemployed	ارتش ذخیره بیکاران
assistant secretary of the army	معاون وزیر نیروی زمینی
chief army censor	افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
army program memorandum	لایحه برنامههای ارتشی
combined arms army	ارتش مرکب
combined arms army	ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
industrial reserve army	ارتش ذخیره صنعتی
the army lost heavily	ارتش تلفات سنگین داد
army program memorandum	لایحه برنامههای نیروی زمینی
army landing forces	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
To what do you attributeThe failure of the army?	شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
army nurse corps	قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army national guard	گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army material program	برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army material command	فرماندهی اماد نیروی زمینی
army management structure	سازمان مدیریت نیروی زمینی
Swiss army knife	دستهچاقوسوئیسی
army postal clerk	متصدی پست ارتشی
women's army corps	قسمت زنان ارتش
women's army corps	ارتش زنان
army personnel center	مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army post office	پستخانه نیروی زمینی
army personnel system	سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army genetal classification test	ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
air force personnel with the army	پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی