Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (6 milliseconds)
English
Persian
development aid volunteer
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
Other Matches
volunteer
سرباز داوطلب داوطلب شدن
volunteer
داوطلب شدن
volunteer
خواستار
volunteer
داوطلب
volunteer
<adj.>
داوطلبانه
to volunteer
[for]
داوطلب شدن
[برای]
volunteer snooker
اسنوکر انگلیسی با انتخاب ازادهر گوی
foreign volunteer
آدم اجیر پولکی
volunteer corps
سپاه داوطلب
foreign volunteer
[سرباز]
مزدور
self development
توسعه نفس
self development
پیشرفت نفس خود پیش برد
development
پیشرفت
under development
دردست توسعه
well development
توسعه و شستشوی چاه
development
رشد پیشرفت
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
رشد
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development
گسترش
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
تکامل یافتن
development
ایجاد
development
فهور
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
development
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development
توسعه
development
بسط
development
ترقی نمو
recent development
بسط جدید
recent development
فهورتازه
regional development
توسعه منطقهای
recent development
بسط تازه
pole of development
قطب توسعه
phasess of development
مراحل توسعه
personnel development
برنامه ریزی استخدامی
pattern of development
الگوی توسعه
motor development
رشد حرکتی
mental development
رشد ذهنی
manpower development
پرورش نیروی انسانی
regional development
توسعه ناحیهای
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
uneven development
توسعه نامتوازن
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
top down development
توسعه از بالا به پایین
technical development
توسعه فنی
software development
توسعه نرم افزاری
social development
توسعه اجتماعی
housing development
محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
rural development
توسعه روستائی
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
research and development
تحقیق و توسعه
sexual development
رشد جنسی
bank development
گسترش شبکه بانکی
development countries
کشورهای قابل توسعه
development order
دستور ساخت اماد
development order
دستوربهبود اماد
development plan
برنامه توسعه
development plan
طرح گسترش
development plan
طرح ارایش زمین
development planning
برنامه ریزی توسعه
development policy
سیاست توسعه
development cost
هزینه توسعه در تولیدمحصول
development budget
بودجه عمرانی
base development
تهیه پایگاه
base development
ساختن پایگاه
child development
رشد کودک
combat development
توسعه رزمی
combat development
پیشرفت اموزش رزمی
cultural development
توسعه فرهنگی
curriculum development
برنامه ریزی درسی
development bank
بانک توسعه
development system
سیستم توسعه یافته
development time
زمان توسعه
internal development
رشد داخلی
inward looking development policies
سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
historical development
سیر تاریخی
inward looking development policies
درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
historical development
توسعه تاریخی
land development
احیای اراضی
flank development
گسترش جناحی
ecosystem development
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
force development
برنامه تشکیل یکانها
development tools
ابزار توسعه
internal development
توسعه داخلی
eco development
بوم گسترش
eco development
بوم گسترد
economic development
توسعه اقتصادی
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
spike
[in a curve/development etc.]
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
development aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development support library
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
program development tools
ابزار توسعه برنامه
program development cycle
چرخه ایجاد برنامه
development aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
anti development policy
سیاست ضد توسعه
big push theory of development
نظریه فشار شدید توسعه
bayley scale of infant development
مقیاس بیلی برای رشدکودکان
lincoln oseretsky development scale
رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com