Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
English
Persian
development aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
Other Matches
co worker
همکار
co worker
همقطار
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
wonder worker
ادم خارق العاده و صاحب کرامت
worker
عمله
worker
کارگر
worker
ایجاد کننده
worker
ازکار در امده
unskilled worker
عمله فعله کسی که صرفا" ازنیروی بدنیش و نه مهارتش در انجام کار استفاده میکند
brain worker
کارگر مغزی
brain worker
کارگر ذهنی روشنفکر
unskilled worker
کارگر غیر متخصص
hired worker
اجیر
metal worker
فلزکار
metal worker
حلبی ساز
seasonal worker
کارگر فصلی
skilled worker
کارگر ماهر
steel worker
پولادگر
field worker
پژوهشگر میدانی
unskilled worker
کارگر ساده
unskilled worker
کارگر غیرمتخصص
unskilled worker
کارگر غیر ماهر
he is a terrible worker
معرکه میکند درکارکردن معرکه است در........
dock worker
رجوع شود به longshoreman
social worker
همزی پایمرد
piece-worker
مقاطعه کار
piece worker
مقاطعه کار
piece-worker
پیمانکار
piece worker
پیمانکار
piece-worker
مقاطعه چی
piece worker
مقاطعه چی
aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
social worker
کارگزار اجتماعی
aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
migrant worker
کارگر مهاجر
power worker
فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
social worker
مددکار اجتماعی
jobber
[piece worker]
مقاطعه چی
jobber
[piece worker]
پیمانکار
semi skilled worker
کارگر نیمه ماهر
sheet metal worker
حلبی ساز
building trade worker
تعمیرکار ساختمان
jobber
[piece worker]
مقاطعه کار
white collar worker
کارمندان یقه سفید
development
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
well development
توسعه و شستشوی چاه
self development
توسعه نفس
self development
پیشرفت نفس خود پیش برد
under development
دردست توسعه
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
رشد پیشرفت
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
development
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development
تکامل یافتن
development
فهور
development
توسعه
development
ترقی نمو
development
پیشرفت
development
ایجاد
development
رشد
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development
گسترش
development
بسط
software development
توسعه نرم افزاری
technical development
توسعه فنی
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
top down development
توسعه از بالا به پایین
social development
توسعه اجتماعی
development bank
بانک توسعه
development budget
بودجه عمرانی
sexual development
رشد جنسی
development cost
هزینه توسعه در تولیدمحصول
curriculum development
برنامه ریزی درسی
uneven development
توسعه نامتوازن
cultural development
توسعه فرهنگی
land development
احیای اراضی
housing development
محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
bank development
گسترش شبکه بانکی
base development
تهیه پایگاه
base development
ساختن پایگاه
child development
رشد کودک
combat development
توسعه رزمی
combat development
پیشرفت اموزش رزمی
development countries
کشورهای قابل توسعه
development system
سیستم توسعه یافته
flank development
گسترش جناحی
ecosystem development
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
manpower development
پرورش نیروی انسانی
mental development
رشد ذهنی
development plan
طرح گسترش
development plan
برنامه توسعه
economic development
توسعه اقتصادی
internal development
توسعه داخلی
development plan
طرح ارایش زمین
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
development policy
سیاست توسعه
development planning
برنامه ریزی توسعه
historical development
توسعه تاریخی
historical development
سیر تاریخی
internal development
رشد داخلی
force development
برنامه تشکیل یکانها
inward looking development policies
سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
inward looking development policies
درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
motor development
رشد حرکتی
pattern of development
الگوی توسعه
regional development
توسعه منطقهای
pole of development
قطب توسعه
regional development
توسعه ناحیهای
research and development
تحقیق و توسعه
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
rural development
توسعه روستائی
development order
دستوربهبود اماد
recent development
فهورتازه
recent development
بسط جدید
recent development
بسط تازه
personnel development
برنامه ریزی استخدامی
eco development
بوم گسترد
eco development
بوم گسترش
phasess of development
مراحل توسعه
development tools
ابزار توسعه
development time
زمان توسعه
development order
دستور ساخت اماد
development support library
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
development aid volunteer
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
spike
[in a curve/development etc.]
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
program development cycle
چرخه ایجاد برنامه
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
program development tools
ابزار توسعه برنامه
anti development policy
سیاست ضد توسعه
development aid volunteer
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
lincoln oseretsky development scale
رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
bayley scale of infant development
مقیاس بیلی برای رشدکودکان
big push theory of development
نظریه فشار شدید توسعه
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com