English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (9 milliseconds)
English Persian
development tools ابزار توسعه
Search result with all words
program development tools ابزار توسعه برنامه
Other Matches
tools ابزار
tools اسباب کار
tools مجموعه برنامههای کاربردی
tools در سیستم کامپیوتری
pneumatic tools اسبابهای بادی
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
pc tools deluxe پی سی تولز دولوکس
drawing tools خط و رسم آزاد است
drawing tools مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
machine tools ابزار ماشینی
assembly tools ابزار مونتاژ
precision tools الات دقیق
pipe tools وسایلپیپ
electrician's tools ابزارسیمکشی
types of tools انواعابزار
cleaning tools ابزارتمیزکننده
plumbing tools لوازم لولهکشیخانه
tools of research وسایل تحقیقات
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
wooden modelling tools ابزارچوبیفرم دهنده
A bad workman always blames his tools. <proverb> کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
A wise man avoids edged tools. <proverb> آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
development پیشرفت
well development توسعه و شستشوی چاه
under development دردست توسعه
self development پیشرفت نفس خود پیش برد
self development توسعه نفس
development رشد
development توسعه
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development تکامل یافتن
development رشد پیشرفت
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development گسترش
development فهور
development ترقی نمو
development بسط
development ایجاد
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
recent development فهورتازه
motor development رشد حرکتی
recent development بسط تازه
pattern of development الگوی توسعه
personnel development برنامه ریزی استخدامی
pole of development قطب توسعه
recent development بسط جدید
phasess of development مراحل توسعه
regional development توسعه منطقهای
regional development توسعه ناحیهای
force development برنامه تامین یا بسیج یکانها
design development آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
uneven development توسعه نامتوازن
technical development توسعه فنی
software development توسعه نرم افزاری
social development توسعه اجتماعی
sexual development رشد جنسی
housing development محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
rural development توسعه روستائی
research and development تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
research and development تحقیق و توسعه
top down development توسعه از بالا به پایین
mental development رشد ذهنی
development time زمان توسعه
development cost هزینه توسعه در تولیدمحصول
development countries کشورهای قابل توسعه
development order دستور ساخت اماد
development order دستوربهبود اماد
development plan برنامه توسعه
development plan طرح گسترش
development plan طرح ارایش زمین
development planning برنامه ریزی توسعه
development budget بودجه عمرانی
development bank بانک توسعه
bank development گسترش شبکه بانکی
base development تهیه پایگاه
base development ساختن پایگاه
child development رشد کودک
combat development توسعه رزمی
combat development پیشرفت اموزش رزمی
cultural development توسعه فرهنگی
curriculum development برنامه ریزی درسی
development policy سیاست توسعه
historical development توسعه تاریخی
internal development رشد داخلی
land development احیای اراضی
manpower development پرورش نیروی انسانی
historical development سیر تاریخی
inward looking development policies سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
force development برنامه تشکیل یکانها
flank development گسترش جناحی
ecosystem development گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
economic development توسعه اقتصادی
eco development بوم گسترد
eco development بوم گسترش
inward looking development policies درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
development system سیستم توسعه یافته
internal development توسعه داخلی
development aid volunteer دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development support library امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
development aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
spike [in a curve/development etc.] پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
development aid worker دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
anti development policy سیاست ضد توسعه
microcomputer development system سیستم توسعه ریزکامپیوتر
program development cycle چرخه ایجاد برنامه
desired rate of development نرخ مطلوب توسعه
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
bayley scale of infant development مقیاس بیلی برای رشدکودکان
lincoln oseretsky development scale رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com