Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
English
Persian
digit punch
منگنه رقمی
Other Matches
digit
انگشت
digit
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
digit
نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
digit
عدد
[ریاضی]
digit
رقم
[ریاضی]
digit
محل ارقام در عدد
digit
محل
digit
رقم
digit
پیکر
digit
عدد
gap digit
رقم شکاف پر کن
least significant digit
مشابه 5781
least significant digit
رقم با کمترین ارزش
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
most significant digit
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant digit
با ارزش ترین رقم
digit place
محل رقم
check digit
رقم مقابلهای
decimal digit
رقم دهدهی
binary digit
رقم دودوئی
binary digit
رقم دودویی
binary digit
ذره
decimal digit
ارقام دستگاه دهدهی
decimal digit
رقم اعشاری
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
octal digit
رقم هشت هشتی
single-digit
<adj.>
تک رقمی
hexadecimal digit
رقم شانزده شانزدهی
sign digit
رقم علامت نما
double-digit
<adj.>
دو رقمی
unallowable digit
ترکیب غیر قانونی بیتهای کلمه طبق قوانین از پیش تعیین شده
significant digit
رقم معنی دار
sign digit
رقم علامت
single-digit
<adj.>
یک رقمی
symbol digit test
ازمون نماد- رقم
digit span test
ازمون فراخنای ارقام
low order digit
رقم پایین رتبه
punch-up
زد و خورد
punch-up
بزن بزن
punch-up
کتک کاری
zero punch
سوراخ صفر
y punch
سوراخ کارت ستونی .
punch
استامپ
x punch
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
punch
مشت زدن بر
punch
توپ را با مشت زدن
punch
منگنه کردن سوراخ کردن
punch
پهلوان کچل
punch
سوراخ کردن
punch
پانچ
punch
ضربه با مشت
punch
مهر کردن سوراخ
punch
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch
سوراخ ایجاد کردن
punch
وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punch
بخشی از نوار کاغذی که حاوی سوراخهایی برای نمایش داده است
punch
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
punch
منگنه
punch
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch
مهر
punch
ضربت مشت قوت
punch
مشت
punch
کوتاه قطور
punch
وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punch
سوراخ کن
twelve punch
منگنه سطر دوازدهم
sunday punch
کاراترین ضربه در بوکس
punch room
اطاق منگنه زنی
punch the ball
مشت کردن دروازه بان
reproducting punch
منگنه تولید شده
reproducting punch
منگنه تجدیدشده
to punch a hole in
سوراخ کردن
twelve punch
سوراخ سطر دوازدهم
tape punch
نوار منگنه کن
wad punch
سنبه
You beat me to the punch.
تو از من سریعتر بودی.
To punch . To box .
مشت زدن
He has a strong punch.
ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
punch hole
گودالسوراخ
punch and pattern
سوراخوحککردن
paper punch
کاغذسوراخکن
punch-ups
زد و خورد
punch-ups
بزن بزن
punch-ups
کتک کاری
punch-drunk
گیجی
punch-drunk
سر بههوایی
punch-drunk
مشت مستی
zone punch
سوراخ دسته بندی
ticket punch
بلیت سوراخ کن
punch press
پرس منگنه
center punch
سنبه نشان
punch-line
لب مطلب
punch line
جمله اساسی واصلی
double punch
منگنه مضاعف
draw punch
منگنه کششی
eleven punch
سوراخ ردیف یازدهم
gang punch
منگنه دسته جمعی
punch-line
جمله اساسی واصلی
punch-lines
لب مطلب
punch-lines
جمله اساسی واصلی
center punch
مرکز سوراخ
center punch
مرکز منگنه
chadless punch
منگنه بی خرده کاغذ
card punch
دستگاه کارت منگنه
card punch
کارت منگنه کن
control punch
منگنه کنترلی
control punch
پانچ کنترلی
calculating punch
پانچ محاسباتی
as ptoud as punch
بسیار متکبر و از خود راضی
gang punch
منگنه گروهی
punch line
لب مطلب
punch position
محل منگنه
punch position
موضع منگنه
punch plier
انبر منگنه کاری
punch down block
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
punch card
کارت منگنه
punch card
برگ منگنه
punch ball
گلابی تمرین بوکس
pull a punch
در موقع ضربه دست را کشیدن
printing punch
منگنه کن با قابلیت چاپ
milk punch
مشروبات مخلوط با شیر وقند
lever punch
منگنه اهرمی
multiple punch
منگنه چندگانه
numeric punch
منگنه عددی
kindey punch
ضربه خطا به پشت
hollow punch
سمبه منگنه
Punch and Judy show
نمایش خیمه شب بازی
punch paper tape
نوار کاغذی منگنه
punch card machine
ماشین کارت منگنه
paper tape punch
منگنه نوار کاغذی
to punch out
[American E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
to punch in
[American E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
beat someone to the punch (draw)
<idiom>
قبل از هرکسی کاری را انجام دادن
paper tape punch
منگنه کن نوار کاغذی
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
Punch and Judy shows
نمایش خیمه شب بازی
oval faced chaser punch
قلم خوشه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com