Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 41 (6 milliseconds)
English	Persian
dinner set	لوازم و فرف شام یا ناهار
Search result with all words
dinner jacket	اسموکینگ
dinner jacket	لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner jackets	اسموکینگ
dinner jackets	لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner	ناهار
dinner	شام
dinner	مهمانی
dinner is ready	ناهاراماده
dinner is ready	است
dinner is served	شام حاضراست
dinner wagon	میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
don't wait the dinner for me	ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
he took her in to dinner	انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
i asked him to dinner	او را به ناهار خواندم
my neighbour at dinner	کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
shore dinner	غذای دریایی
to get dinner	ناهارخوردن
to orders dinner	دستور ناهار دادن
dinner fork	چنگالغذاخوری
dinner knife	چاقویغذاخوری
dinner plate	بشقابپلوخوری
dinner dance	میهمانیرقص
dinner party	میهمانیشام
dinner service	فروفغذاخوری
dinner table	میزغذاخوری
She gave us quite a decent dinner.	یک شام خیلی حسابی به ماداد
We were having dinner when. . .	داشتیم شام می خوردیم که ..
I just had dinner.	درست چند لحظه قبل شام خوردم
It wasnt much of a dinner .	زیاد شام مهمی نبود
Well discuss it at dinner.	سر شام صحبت خواهیم کرد
Well discuss it at dinner.	سرت رابلند کن ببینم
To disg up the dinner .	شام را کشیدن
WI'll you stay for ( to ) dinner?	برای شام بمانید (می مانید؟)
We had a gorgeous dinner .	شام معرکه یی خوردیم
We are expecting guests for dinner .	برای شام مهمان داریم
The library is the obvious place for the after-dinner hours.	کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
The dinner will be followed by a concert.	به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
After dinner he likes to retire to his study.	پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
to ask somebody out for dinner	کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
dinner etc. is served	غذا آماده است
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com