Dictiornary-Farsi | discontinue the payment of the cost of | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
discontinue the payment of the cost of	ترک انفاق


Other Matches

discontinue	قطع کردن
discontinue	بس کردن موقوف کردن
discontinue	ادامه ندادن
to discontinue relations [with somone]	رابطه قطع کردن [با کسی]
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms]	چیزی را قسطی خریدن
payment	تادیه
payment	پرداخت
payment	وجه
payment	قسط
against payment	با پول
against payment	در برابر پول
against payment	درمقابل وجه
in payment of	بعوض
in payment of	بجای
non payment	عدم پرداخت
on payment	در مقابل وجه
on payment	باپول
on payment	دربرابر پول
by payment	از طریق پرداخت
in payment of	درازای
re payment	بازپرداخت
payment	کارسازی
non-payment	عدم پرداخت
payment	تادیه پول
down payment	پیش قسط
down payment	پیش پرداخت
payment stopped	توقف پرداخت
minimum down payment	حداقل میزان پیش پرداخت
date of payment	موعد پرداخت
payment under a guarantee	پرداخت تحت ضمانتنامه
payment in kind	پرداخت جنسی
payment of a debt	اداء دین
payment of an debt	وفاء دین
payment on account	آنچه علی الحساب پرداخت میشود
payment on account	قسط
average payment	پرداخت متوسط
payment terms	شرایط پرداخت
payment stopped	دستور عدم پرداخت
payment in full	پرداخت کامل
payment in full	پرداخت تمام
on account payment	پیش پرداخت
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
part payment	پرداخت اقساطی
part payment	بیعانه قسط
payment against a draft	پیش پرداخت در مقابل برات
payment against documents	پرداخت در برابر اسناد
payment by instalments	پرداخت به اقساط
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payment in advance	پیش پرداخت
clean payment	پرداخت بی قید و شرط
casual payment	پیش پرداخت
casual payment	مساعده
monthly payment	پرداخت ماهانه
payment under reserve	پرداخت تحت تضمین
payment by installments	پرداخت قسطی
deferred payment	پرداخت معوق
stop payment	دستور عدم پرداخت چک به بانک
suspension of payment	توقف
terms of payment	شرایط پرداخت
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
to suspend payment	پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
transfer payment	پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
payment in kind	پرداخت غیرنقدی
final payment	پراخت نهائی
documents against payment	اسناد در مقابل پرداخت
document against payment	تحویل اسناد در ازای پرداخت
demand for payment	تقاضای پرداخت
deferred payment	پرداخت بصورت یوزانس
deferred payment	پرداخت اتی
deferred payment	پرداخت مدت دار
advance payment	پیش پرداخت
progress payment	پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
prompt payment	پرداخت فوری
punctual payment	پرداخت در سر وعده
installment payment	پرداخت قسطی
as a partial payment	علی الحساب
final payment	پرداخت نهایی
pre payment	پیش پرداخت
annual payment	قسط سالیانه
annual payment	پرداخت سالیانه
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
in part payment	علی الحساب
lump sum payment	پرداخت یکجا
deferred payment credit	اعتبار برای پرداختهای معوق
delayed payment penalty	زیان دیر کرد
delayed payment penalty	خسارت تاخیرتادیه
lump sum payment	پرداخت نقدی
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
preferential claims payment	طلب ممتازه
annual payment factor	ضریب بازپرداخت سالیانه
arrangement for payment by instalment	تقسیط
arrangement for payment by instalment	قسط بندی
regular payment of salaries	پرداخت حقوق بطورمرتب
30% down payment against bank guaranty	۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
payment on open account	پرداخت در حساب جاری
balance of international payment	موازنه پرداختهای بین المللی
mail order of payment	دستور پرداخت کتبی
payment in due cource	پرداخت به موقع
Payment on delivery of goods.	پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
To demand prompt payment.	تقاضای پرداخت فوری کردن
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
payment on account [American English]	قسط
payment by installments [American English]	قسط
To pay money. To make a payment.	بی پرده صحبت کردن
part [ial] payment of a fine	پرداخت قسمتی از جریمه
to make a part [ial] payment	یک قسط را پرداختن
To pay money. To make a payment.	پول پرداختن
secure encryption payment protocol	سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
option of delayed payment of the price	خیار تاخیر ثمن
fee [payment to professional people]	حق الزحمه
fee [payment to professional people]	اجرت
at any cost	بهر قیمت
cost	قیمت گذاری کردن
cost	هزینه بهاگذاری کردن
cost	ارزیدن تمام شدن
cost plus	هزینه باضافه حق الزحمه
overall cost	هزینه کل
cost plus	بعلاوه سود معینی
cost plus	اضافه بر بهای تمام شده
first cost	هزینه اولیه
least cost	حداقل هزینه
to ones cost	به ضرر یا زیان خود شخص
to one's cost	به ضرر یا زیان خود شخص
cost plus	براساس قیمت تجارتی
cost	بها
cost	ارزش
cost	هزینه
cost	قیمت
cost	ارزیدن هزینه
cost	خرج
cost	قیمت داشتن ارزش داشتن
cost in use	هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
average cost	میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
capital cost	هزینه سرمایه
operating cost	مخارج عملیاتی
operating cost	هزینه بهره برداری
opportunity cost	هزینه فرصت
book cost	هزینه ثبت شده در دفتر
capitalized cost	هزینه سرمایهای
carring cost	هزینه حمل
comparative cost	اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
competition cost	هزینههای رقابتی
cost of capital	هزینه سرمایه
constant cost	قیمت ثابت
constant cost	هزینه ثابت معادل cost fixed
controllable cost	هزینهای که بر حسب مقدارتولید تغییر میکند
packaging cost	هزینه بسته بندی
conversion cost	هزینه تبدیل
conversion cost	هزینه تسعیر
opportunity cost	هزینههای کالای تولیدی
operating cost	هزینه عملیاتی
cost absoption	هزینه موخر
cost absoption	هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
manufacturing cost	هزینه تولید
manufacturing cost	هزینه ساخت
maintenance cost	ارزش نگهداری
maintenance cost	هزینه نگهداری
cost accounting	ارزیابی
cost accounting	حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
cost accounting	حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
living cost	هزینه زندگی
least cost design	بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
least cost combination	ترکیب حداقل هزینه
margin cost	هزینه جنبی
margin cost	مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
marginal cost	هزینه نهائی
cost account	ذکر ارزش
cost accountant	براورد کننده
cost accountant	متخصص ارزیابی
noncontrollable cost	هزینه غیر قابل کنترل
cost accountant	حساب دار
nominal cost	هزینه اسمی
cost accountant	ارزیاب
cost accounting	حسابداری
manufacture cost	ارزش ساخت
marketing cost	هزینه بازاریابی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
opportunity cost	هزینه فرصت از دست رفته
prime cost	قیمت تمام شده محصول
cost purchase	راس المال
user cost	هزینه استعمال
unit cost	هزینه هر واحداز کالا
unit cost	هزینه واحد
estimated cost	هزینه پیش بینی شده
total cost	هزینه کل
cost of living	نفقه
cost of living	خرجی
cost price	قیمت تمام شده
sunk cost	هزینه حاشیهای
user cost	هزینه استفاده
value cost contract	پیمان بستن با قیمتهای پایه
variable cost	هزینه متغیر
incremental cost	هزینه نهایی
incremental cost	هزینه های اضافی
How much does an ad per line cost?	هر خط یک آگهی چقدراست؟
At the price of. At the cost of .	به قیمت
cost of living	هزینه زندگی
cost-effective	هزینه کاه
cost-effective	کارآمد هزینه
cost-effective	مقرون به صرفه