Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
English
Persian
discontinuous chip
براده گسسته
Other Matches
discontinuous
غیر مداوم
discontinuous
گسسته
discontinuous
ناپیوسته
discontinuous
منفصل ناپیوسته
discontinuous
منقطع
discontinuous wefts
پودهای منقطع
[این نوع پودگذاری در تمام عرض فرش قرار نگرفته، بلکه بسته به نوع بافت و طراحی در اندازه مختلف بکار می رود.]
discontinuous function
تابع ناپیوسته
discontinuous phase
فاز ناپیوسته
chip
کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip
تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip in
<idiom>
شریک شدن
to chip off
ریختن ورقه شدن
to chip off
کندن
chip in
contribute=
to chip off
وراوردن
on chip
مدار ساخته شده روی یک قطعه
chip
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip
لپ پریده کردن یا شدن
chip
ژتن ریزه
chip
تراشه
chip
مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip
ژتون
chip
ورقه شدن
chip
رنده کردن
chip
پاس بلند قوسی
chip
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip
پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip
خرده چوب
chip
سیب زمینی سرخ کرده
jumbo chip
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
fragmental chip
خرده
fragmental chip
براده فلز
microminiature chip
تراشه ریزمقیاس
memory chip
تراشه حافظه
one chip computer
کامپیوتر یک تراشهای
bargaining chip
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chip
مزیت
bargaining chip
انگیزانه
music chip
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
chip shop
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
to chip
[to chop off]
لپ پریده شدن
[کردن]
[با ضربه جدا کردن]
[تکه تکه یا ریز ریز کردن]
fragmental chip
خاک اره
flow chip
براده پیوسته
chip axe
تیشه
boiling chip
سنگ جوش
silicon chip
تراشه سیلیسی
silicon chip
تراشه سیلیکان
silicon chip
تراشه سیلیکن
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
potato chip
چیپز
potato chip
باریکه سیب زمینی سرخ کرده
blue-chip
سهام مرغوب
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip
سهام مرغوب
chip board
نئوپان
chip enable
تواناکننده تراشه
chip family
چند تراشه مربوط به هم
curly chip
براده پیچیده
continous chip
برادههای قیچی کاری
computer on a chip
کامپیوتر روی یک تراشه
chip spreader
جاده صاف کن
chip shot
ضربه کوتاه
chip select
انتخاب تراشه
chip seal
شن بخورد راه دادن
chip pocket
شیار دندانههای اره
chip of the old block
بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
fish and chip shop
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
sixteen bit chip
تراشه 61 بیتی
thirty two bit chip
تراشه 23 بیتی
wood chip wagon
واگنتراشهچوب
blue chip personal computer
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com